مان شازده کوچولو

مان شازده کوچولو

پارت ۷۸

ارسلان:با جسم روم از خواب بیدار شدم نگاهی بهش کردم با چشای درشتش نگاهم میکرد رو شکمم نشسته بود و آروم دستاشو به شکمم میکوبید

دیانا: از حموم دراومدم که نفس دیدم روی شکم ارسلانه هنی کشیدم و به طرفش رفتم وزره خانم مگه من شمارو رو تخت نخوابیده بودم فقط منو قول زدی بابایی و چرا بیدار کردی

ارسلان :اشکالی نداره

دیانا: دستاشو تکون داد و

نفس:مَ مَ

دیانا: دهنم باز موند جونم محکم به خودم فشوردمش و محکم بوسش کردم الهی قربونت برم من قربون اون زبون کوچولوت برم
دیدگاه ها (۱)

رمان شازده کوچولو پارت۷۹ ارسلان: دختر خوشگلم زبون باز کرده...

رمان شازده کوچولو پارت ۸۰دیانا: هوف خسته شدم پس کی تموم میشد...

رمان شازده کوچولو پارت ۷۷ارسلان: پوف دیانا :نوچ نمیخوابه ارس...

رمان شازده کوچولو پارت ۷۶ارسلان: یگو خوب چی دیانا: هیچی ولش ...

# رز _ سیاه PART _ 52 « تارا» ساعتای ۹ بود که تهیانگ برام غ...

پارت ۸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط