می خواستم پرنده باشی

می خواستم پرنده باشی
پَر بکشی و هرگز برنگردی
حالا سال هاست در من لانه کرده ای
شاخه هایم را شکسته ای
هر شب خواب هایم را ریخت و پاش می کنی
و هر روز نُک می زنی به زندگی ام
#روجا_چمنکار
دیدگاه ها (۳)

خودم را بسته ام به شعر وگرنه نبودنت دردی نیست که از سرم باز...

از حلقِ ماهی های تُنگ، آب خوشی پایین نرفت بعد از تو اقیانوس ...

همیشه چیزهایی را که نداشته امبیشتر دوست داشته ام،همچون تو که...

خسته‌ام خسته از این‌گونه دوام آوردن... #علی_اکبر_یاغی_تبار

تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شببدین سان خواب ها ر...

خاطراتِ تو ،نه ارو است که بسوزاندو نه زلزله ای سهمگین ، که و...

میز کوچکی دو نفره با پارچه ی چهارخونه ی قرمز!فکرش را بکن، خو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط