هانتر
#هانتر
پارت۱۴
مینهو : حتما حتما...بیا بهت بدم..
آروم پشت سرش حرکت کرد و وارد اتاق مینهو شد..
هودی رو ازش گرفت و تشکری کرد..
بعد از خارج شدن مینهو از اتاق شروع به گشتن کرد..
باید دنبالش گوشیش میگشت..؟
کمی اتاق رو گشت و نا امید هودی رو برداشت و لباس خودش رو داخل پالستیک انداخت...
سمت در رفت که چشمش به کاغذی که کنار میزبود افتاد..
کمی خم شد و برش داشت..
و با دیدن اسم "نرهقول" و شماره زیرش خنده ای کرد..
پیدا کردنش از اون چیزی که فکر میکرد کم دردسر تر بود..!
کاغذ رو داخل پالستیک انداخت و از اتاق خارج شد..
_ دیگه با من کاری ندارید ؟ هوا تاریک شده باید برم
نانسی : مننون که اومدی..):!
_ بازم میگم...ناراحت نباش درستش میکنیم..
نانسی: نمیدونم چی بگم...
_ مینهو..هودیت رو هم میدم نانسی برات بیاره..
مینهو : قابلتو ند--
الرا نگذاشت حرفش رو کامل کنه و گفت : فعال تو این شرایط تو همه چیز قابل داره وقتی
نمیدونی تا چندماه اینده شاید الزم باشه همین هودی هم بخاطر بدهیِ زیبات بفروشی!مینهو : باز زد تو حالمون
_ فقط دارم واقعیت و میگم..
اینکه تو متوهمی..بمن مربوط نیست...بای-!
از واحد مینهو خارج شد و سوار اسانسور شد..
کاغذ رو دراورد و به شماره ی روی ورق خیره شد..
پس این اسم نره قول رو نانسی از
تو یاد گرفت؟
شماره رو وارد گوشیش کرد و کاغذ رو همونجا رها کرد..
با باز شدن در اسانسور از اون خارج شد و بی معطلی سوار تاکسی شد..
_ خیابان هونگدائه لطفا..
به شماره روی صفحه خیره شد..
" سیو اش کرده بود ..
روحِ سرد
با نام "
با تردید دستش رو روی نقطه تماس گذاشت و منتظر به گوش موند...
بعد از چندین بوق که نا امید شده بود و قصد قطع کردن گوشی رو کرد تلفن برداشته شد..
# بله بفرمائید؟!
با صدای مردی حدودا سی و خورده ای ساله جا خورد..نباید جئون جواب میداد؟
_ عام..من الرا هستم..هوآنگ الرا..با آقای جئون کار داشتم..
# ایشون شمارو میشناسن..؟
_ عام..بعله حدودا..میشه بهشون بگید من پشت خط هستم# چند لحظه..
پنج دقیقه ای منتظر مونده بود و تازه صدای جونگکوک رو از پشت تلفن شنید..
+ بله؟
_ منم...
+ میدونستی وقتی برای غریبه های بیخاصیت ندارم؟
_ میشه برای چند دقیقه هم که شده اون روی از خود راضیت رو بزاری کنار؟
+ کارِت؟
_ یه پیشنهاد دارم برات
+ اونوقت چه پیشنهادی؟!
_ خب بهتر نیست حضوری بگم؟
+ اوه پس..دلتنگم شدی لیدی؟
_ اینقدر که دارم باال میارم..حاال....به پیشنهادم گوش میدی یا نه؟
+ شمارت همینه ؟
_ اوهوم
+ برات یه آدرس میفرستم هروقت وقتم خالی شد میگم بیای ببینم پیشنهادت چیه..!
_ منتظر زنگت باشم..؟
+ وقتمو داری میگیری...زنگ میزنم بهت..
و بدون خدافظی تلفن رو قطع کرد..
پسره ی......
پارت۱۴
مینهو : حتما حتما...بیا بهت بدم..
آروم پشت سرش حرکت کرد و وارد اتاق مینهو شد..
هودی رو ازش گرفت و تشکری کرد..
بعد از خارج شدن مینهو از اتاق شروع به گشتن کرد..
باید دنبالش گوشیش میگشت..؟
کمی اتاق رو گشت و نا امید هودی رو برداشت و لباس خودش رو داخل پالستیک انداخت...
سمت در رفت که چشمش به کاغذی که کنار میزبود افتاد..
کمی خم شد و برش داشت..
و با دیدن اسم "نرهقول" و شماره زیرش خنده ای کرد..
پیدا کردنش از اون چیزی که فکر میکرد کم دردسر تر بود..!
کاغذ رو داخل پالستیک انداخت و از اتاق خارج شد..
_ دیگه با من کاری ندارید ؟ هوا تاریک شده باید برم
نانسی : مننون که اومدی..):!
_ بازم میگم...ناراحت نباش درستش میکنیم..
نانسی: نمیدونم چی بگم...
_ مینهو..هودیت رو هم میدم نانسی برات بیاره..
مینهو : قابلتو ند--
الرا نگذاشت حرفش رو کامل کنه و گفت : فعال تو این شرایط تو همه چیز قابل داره وقتی
نمیدونی تا چندماه اینده شاید الزم باشه همین هودی هم بخاطر بدهیِ زیبات بفروشی!مینهو : باز زد تو حالمون
_ فقط دارم واقعیت و میگم..
اینکه تو متوهمی..بمن مربوط نیست...بای-!
از واحد مینهو خارج شد و سوار اسانسور شد..
کاغذ رو دراورد و به شماره ی روی ورق خیره شد..
پس این اسم نره قول رو نانسی از
تو یاد گرفت؟
شماره رو وارد گوشیش کرد و کاغذ رو همونجا رها کرد..
با باز شدن در اسانسور از اون خارج شد و بی معطلی سوار تاکسی شد..
_ خیابان هونگدائه لطفا..
به شماره روی صفحه خیره شد..
" سیو اش کرده بود ..
روحِ سرد
با نام "
با تردید دستش رو روی نقطه تماس گذاشت و منتظر به گوش موند...
بعد از چندین بوق که نا امید شده بود و قصد قطع کردن گوشی رو کرد تلفن برداشته شد..
# بله بفرمائید؟!
با صدای مردی حدودا سی و خورده ای ساله جا خورد..نباید جئون جواب میداد؟
_ عام..من الرا هستم..هوآنگ الرا..با آقای جئون کار داشتم..
# ایشون شمارو میشناسن..؟
_ عام..بعله حدودا..میشه بهشون بگید من پشت خط هستم# چند لحظه..
پنج دقیقه ای منتظر مونده بود و تازه صدای جونگکوک رو از پشت تلفن شنید..
+ بله؟
_ منم...
+ میدونستی وقتی برای غریبه های بیخاصیت ندارم؟
_ میشه برای چند دقیقه هم که شده اون روی از خود راضیت رو بزاری کنار؟
+ کارِت؟
_ یه پیشنهاد دارم برات
+ اونوقت چه پیشنهادی؟!
_ خب بهتر نیست حضوری بگم؟
+ اوه پس..دلتنگم شدی لیدی؟
_ اینقدر که دارم باال میارم..حاال....به پیشنهادم گوش میدی یا نه؟
+ شمارت همینه ؟
_ اوهوم
+ برات یه آدرس میفرستم هروقت وقتم خالی شد میگم بیای ببینم پیشنهادت چیه..!
_ منتظر زنگت باشم..؟
+ وقتمو داری میگیری...زنگ میزنم بهت..
و بدون خدافظی تلفن رو قطع کرد..
پسره ی......
- ۳.۸k
- ۱۱ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط