P
P17💫
&بابایی
-بله
&اجوما کجاست
-دخترم اجوما پسرش مریض شده رفته مرخصی
&عه
-اره
&بیا دیگه بابایی
-خوب اومدم{میشینه رو مبل و یوری رو بغل میکنه}
&{تو بغلش لم میده}
-یوری
&بله
-چرا بدنت گرمه
&نمیدونم
-برگرد ببینمت
&{برمیگرده}
-{دستشو میزاره رو پیشونیش} ای وای تب داری
& واقعا
-اره بلند شو بریم دکتر
&اما بالا من اصلا حوصله ندارم
-باشه باشه تو برو بالا دراز بکش من به دکتر زنگ میزنم
&چشم{رفت بالا}
یونگی«یوری تب داشت بهش گفتم بریم دکتر اما قبول نکرد مجبور شدم بگم دکتر خانوادگیمون بیاد اینجا بخش زنگ زدم که گفت یه قرص سرما خوردگی بهش بده تا من میام رفتم از تو آشپزخونه یه قرص برداشتم و با یه لیوان آب ولرم برای بردم تو
&بابا جونم
-جونم فدات شم به دکتر گفتم بیاد اما قبلش بیا این قرص رو بخور
&باشه{قرص رو میگیره و میخوره}
-عزیزم دستت که درد میکرد خوب شد؟
&نه هنوز
-ای وای پس چرا هیچی نمیگی وایسا ببینم این مسکن کجا بود آهان پیداش کردم بیا
&مرسی{مسکنو گرفت ازش و خورد}
-الان خوب میشی بابایی
&مرسی
-خواهش میکنم خوشگلم {دراز میکشه کنار یوری و بغلش میکنه}
&{سرشو میزاره رو سینش}
-عزیزم لباسای نازک میپوشید سرما میخوری ها برو یه لباس گرم تر بپوش
&الان برم؟
-اره دیگه
& چشم
{رفت تو اون یکی اتاق لباسشو عوض کرد و برگشت}
-آفرین حالا شد بیا بغلم ببینم فندوق
&{نشست رو تخت و بغلش کرد}
-قشنگم چشمات میسوزه
&اره یکمی
-سرتم درد میکنه؟
&اوم خیلی
- بدنتم درد داره؟
&اره
-چیزی نیست از علائم سرما خوردگیه
&اوم.... بابا
-بله عزیزم
&الان اون دکتری که میخواد بیاد قراره بهم آمپول بزنه؟
-نه خوشگلم بهش میگم آمپول نزنه
&قول؟
-قول
&ملسی بابایی{لپشو میبوسه}
-اوووخودا الان واقعا تو منو بوسیدی؟
&اره
-تا حالا اینکارو نکرده بودی
&خوشتون اومد
-اره خیلی
&باشه پس{گردنش و میگیره و صورتشو بوس بارون میکنه}
-الهی دورت بگردم بابایی{آروم بدنشو میگیره و صورتشو میبوسه}
&خدا نتونه
-{آروم کمرشو میگیره و میارتش پایین و از خودش جداش میکنه و میزارتش رو تخت و پیشونیش رو میبوسه و بلند میشه ها رو تخت }
&کجا بابایی{میخواست بلند بشه}
-بلند نشو دخترم زنگ دره حتما دکتر اومده میرم درو باز کنم
&باشه
{پایین}
-سلام
÷سلام پسرم یوری کجاست
-بالا
÷باشه بریم
-فقط یه چیزی
÷چی
-اگه میشه برای قرص بنویسید
÷منظورت اینه که آمپول نزنم
-اره
÷خیالت راحت جوون نگاش کنا چقدر ترسیده چیزی نیست پسر حالش خوب میشه
-واقعا نمیدونم چیکار کنم اصلا بهم ریختم
÷ بیخیال یونگی اون فقط تب داره الان بریم تو مایعنش کنم
-بفرمایید
÷سلام دختر کوچولو
&سلام{صدای گرفته و سرفه}
÷اوو چی شده پرنسس خوشگل وایسا مایعنت کنم بگو عااا خوب چیزی نیست فقط یه سرما خوردگی جزیه یونگی این دارو هارو براش بگیر طبق این نسخه بهش بده زود خوب میشه
-باشه ممنونم
÷خانم کوچولو توم بیشتر مراقب خودت باش
&چشم
÷خوب من دیگه میرم
-میخوایین بیام
÷نه خودم میرم
-باشه
÷{رفت}
-خوب دیدی برات آمپول ننوشت
&اوم
-خوب من برم اینا رو بدم به بادیگاردا بیام
&زود بیا بابایی
-میام عزیزدلم
{پایین}
-چان چان
€بله قربان
-اینارو از داروخونه بگیر زود بیا
€چشم
{بالا}
&بابایی بغلم کن{کیوت دستشو به سمتش دراز میکنه}
-اومدم قربونت برم {رفت نشست رو تخت و بغلش کرد}
&بابا
-جونم
&الان که شما منو بغل کردین مریض نشین
-نه نترس عزیزم مریض نمیشم
&مطمعنید؟
-اره عزیزم
&بابایی
-جونم
&از وقتی از سربازی برگشتین بودنتون خیلی خوب شده ها معلومه باشگاه زیاد میرید
-ای شیطون
&جدی میگم
-اره این روزا وقت زیادی رو بدنم میزارم
&راستی شما چرا این چند روز نرفتید سر کار؟
-مرخصی گرفتم دخترم
&واقعا
-اره عزیزم
&باشه
-قشنگم تو استراحت کن من برم پایین سوپ درست کنم برات
&نمیشه به خدمتکارا بگین من نمیخوام برین
-خیلی خوب باشه عزیزم الان بهشون پیام میدم که یه سوپ مقوی برات درست کنن
&ملسی بابایی جونم {بیشتر بغلش میکنه}
-خوب پیام دادم دیگه نمیرم پایین اما توم بخواب عزیزم باید بیشتر استراحت کنی
&اما من دوست ندارم بخوابم
-باشه پس وایسا دراز بکشم خوب بیا بغلم دراز بکش آهان نمیخوابی حداقل دراز بکش
& چشم {دراز میکشه و بغلش میکنه}
-دستت بهتر شد؟
&اوهم
-خداروشکر
&بابا جونم
-بله
&یادتونه وقتی خیلی کوچیک بودم برام یه آهنگی رو میخوندین
-اره عزیزم یادمه
&میشه اونو برام بخونین؟
-چرا که نه حتما{بیشتر بغلش میکنه و دم گوشش اون اهنگو زمزمه میکنه}
&با خنده گوش میده} وایی خیلی خوب بود
ادامه دارد...
&بابایی
-بله
&اجوما کجاست
-دخترم اجوما پسرش مریض شده رفته مرخصی
&عه
-اره
&بیا دیگه بابایی
-خوب اومدم{میشینه رو مبل و یوری رو بغل میکنه}
&{تو بغلش لم میده}
-یوری
&بله
-چرا بدنت گرمه
&نمیدونم
-برگرد ببینمت
&{برمیگرده}
-{دستشو میزاره رو پیشونیش} ای وای تب داری
& واقعا
-اره بلند شو بریم دکتر
&اما بالا من اصلا حوصله ندارم
-باشه باشه تو برو بالا دراز بکش من به دکتر زنگ میزنم
&چشم{رفت بالا}
یونگی«یوری تب داشت بهش گفتم بریم دکتر اما قبول نکرد مجبور شدم بگم دکتر خانوادگیمون بیاد اینجا بخش زنگ زدم که گفت یه قرص سرما خوردگی بهش بده تا من میام رفتم از تو آشپزخونه یه قرص برداشتم و با یه لیوان آب ولرم برای بردم تو
&بابا جونم
-جونم فدات شم به دکتر گفتم بیاد اما قبلش بیا این قرص رو بخور
&باشه{قرص رو میگیره و میخوره}
-عزیزم دستت که درد میکرد خوب شد؟
&نه هنوز
-ای وای پس چرا هیچی نمیگی وایسا ببینم این مسکن کجا بود آهان پیداش کردم بیا
&مرسی{مسکنو گرفت ازش و خورد}
-الان خوب میشی بابایی
&مرسی
-خواهش میکنم خوشگلم {دراز میکشه کنار یوری و بغلش میکنه}
&{سرشو میزاره رو سینش}
-عزیزم لباسای نازک میپوشید سرما میخوری ها برو یه لباس گرم تر بپوش
&الان برم؟
-اره دیگه
& چشم
{رفت تو اون یکی اتاق لباسشو عوض کرد و برگشت}
-آفرین حالا شد بیا بغلم ببینم فندوق
&{نشست رو تخت و بغلش کرد}
-قشنگم چشمات میسوزه
&اره یکمی
-سرتم درد میکنه؟
&اوم خیلی
- بدنتم درد داره؟
&اره
-چیزی نیست از علائم سرما خوردگیه
&اوم.... بابا
-بله عزیزم
&الان اون دکتری که میخواد بیاد قراره بهم آمپول بزنه؟
-نه خوشگلم بهش میگم آمپول نزنه
&قول؟
-قول
&ملسی بابایی{لپشو میبوسه}
-اوووخودا الان واقعا تو منو بوسیدی؟
&اره
-تا حالا اینکارو نکرده بودی
&خوشتون اومد
-اره خیلی
&باشه پس{گردنش و میگیره و صورتشو بوس بارون میکنه}
-الهی دورت بگردم بابایی{آروم بدنشو میگیره و صورتشو میبوسه}
&خدا نتونه
-{آروم کمرشو میگیره و میارتش پایین و از خودش جداش میکنه و میزارتش رو تخت و پیشونیش رو میبوسه و بلند میشه ها رو تخت }
&کجا بابایی{میخواست بلند بشه}
-بلند نشو دخترم زنگ دره حتما دکتر اومده میرم درو باز کنم
&باشه
{پایین}
-سلام
÷سلام پسرم یوری کجاست
-بالا
÷باشه بریم
-فقط یه چیزی
÷چی
-اگه میشه برای قرص بنویسید
÷منظورت اینه که آمپول نزنم
-اره
÷خیالت راحت جوون نگاش کنا چقدر ترسیده چیزی نیست پسر حالش خوب میشه
-واقعا نمیدونم چیکار کنم اصلا بهم ریختم
÷ بیخیال یونگی اون فقط تب داره الان بریم تو مایعنش کنم
-بفرمایید
÷سلام دختر کوچولو
&سلام{صدای گرفته و سرفه}
÷اوو چی شده پرنسس خوشگل وایسا مایعنت کنم بگو عااا خوب چیزی نیست فقط یه سرما خوردگی جزیه یونگی این دارو هارو براش بگیر طبق این نسخه بهش بده زود خوب میشه
-باشه ممنونم
÷خانم کوچولو توم بیشتر مراقب خودت باش
&چشم
÷خوب من دیگه میرم
-میخوایین بیام
÷نه خودم میرم
-باشه
÷{رفت}
-خوب دیدی برات آمپول ننوشت
&اوم
-خوب من برم اینا رو بدم به بادیگاردا بیام
&زود بیا بابایی
-میام عزیزدلم
{پایین}
-چان چان
€بله قربان
-اینارو از داروخونه بگیر زود بیا
€چشم
{بالا}
&بابایی بغلم کن{کیوت دستشو به سمتش دراز میکنه}
-اومدم قربونت برم {رفت نشست رو تخت و بغلش کرد}
&بابا
-جونم
&الان که شما منو بغل کردین مریض نشین
-نه نترس عزیزم مریض نمیشم
&مطمعنید؟
-اره عزیزم
&بابایی
-جونم
&از وقتی از سربازی برگشتین بودنتون خیلی خوب شده ها معلومه باشگاه زیاد میرید
-ای شیطون
&جدی میگم
-اره این روزا وقت زیادی رو بدنم میزارم
&راستی شما چرا این چند روز نرفتید سر کار؟
-مرخصی گرفتم دخترم
&واقعا
-اره عزیزم
&باشه
-قشنگم تو استراحت کن من برم پایین سوپ درست کنم برات
&نمیشه به خدمتکارا بگین من نمیخوام برین
-خیلی خوب باشه عزیزم الان بهشون پیام میدم که یه سوپ مقوی برات درست کنن
&ملسی بابایی جونم {بیشتر بغلش میکنه}
-خوب پیام دادم دیگه نمیرم پایین اما توم بخواب عزیزم باید بیشتر استراحت کنی
&اما من دوست ندارم بخوابم
-باشه پس وایسا دراز بکشم خوب بیا بغلم دراز بکش آهان نمیخوابی حداقل دراز بکش
& چشم {دراز میکشه و بغلش میکنه}
-دستت بهتر شد؟
&اوهم
-خداروشکر
&بابا جونم
-بله
&یادتونه وقتی خیلی کوچیک بودم برام یه آهنگی رو میخوندین
-اره عزیزم یادمه
&میشه اونو برام بخونین؟
-چرا که نه حتما{بیشتر بغلش میکنه و دم گوشش اون اهنگو زمزمه میکنه}
&با خنده گوش میده} وایی خیلی خوب بود
ادامه دارد...
- ۱۵.۲k
- ۰۹ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط