پارتکما

⭐‌پارت۱۳/کما⭐‌
دیگه داشتم مرخص میشدم
پرستار:خب خانم بهتون تبریک میگم شما واقعا چیزای سختی رو پشت سرتون گذاشتین و امروز هم دارین مرخص می‌شین تبریک میگم

آت:مرسی ممنونم که هوامو داشتین

پرستار:آقای کیم دوست دخترتون هنوز نمیتونن خوب راه برن و باید از عصا استفاده کنن اگه میشه از طبقه پایین یه جفت عصا واسشون بیارین

تهیونگ:نمی‌خواد

داشت چیکار میکرد ..چی ؟
اومد و با یه حرکت بلندم کرد و منو تو بغلش به خودش فشرد دهنم ۲ متر باز شده بود پرستار و همین طور مریضی که هم اتاقیم بود هم همین طور.

پرستار:واوووو الحق که دوسپسر با ملاحظه و جذابی دارین

>یعنی یه همچین شوهری گیر ماهم میاد؟
>فک کنم دلم لرزید
>خوش به حال دختره
>منم میخوامممممم عرررررر

همه داشتن از تهیونگ تعریف میکردن نمی‌دونم چرا ولی زدم زیر خنده😂همیشه تو حساس ترین موقعیت ها خندم میگیره.../

تهیونگ:آت الان دقیقا چرا میخندی؟

آت:چون اونا فکر میکنند تو با ملاحظه ای😂

تهیومگ:خب میتونم از این به بعد به خاطر تو با ملاحظه بشم...))

آت:فک کنم دیگه باید بریم

وای از خجالت آب شدم آخه باید همچین حرفی میزد؟؟

آت:خانم ها آقایون ایشون دوسپسرم نیست برادرمهههه

انگار از حرفم خوشش نیومد و اخم گرفت..
حس میکردم که داره بیشتر منو تو بغلش فشار میده انگار که فقط مال اونم..
وقتی با آسانسور اومدیم پایین و از در بیمارستان خارج شدیم چیزی رو که می‌دیدم رو باور نمی‌کردم....


چطور بود؟🥹♡
لایک فراموش نشه♥️همین طور کامنت🛐
فالوم کن بقیشو بخونی و گمم نکنی🥲♡
دیدگاه ها (۳)

⭐‌پارت ۱۴/کما⭐‌ همه جا تزئین شده بود پر از گلای رنگارنگ .یه ...

⭐‌پارت ۱۵/کما⭐‌تهیونگ:باهام ازدواج میکنی؟♡ :پشمام ریخته بود ...

⭐‌پارت۱۲/کما⭐‌-حس کردم آت سرشو تکون دادتهیونگ :آت !آت میتونی...

⭐‌پارت۱۱/کما⭐‌-کارم که تموم شد سریع برگشتم شرکت و لباسامو عو...

جیمین فیک زندگی پارت ۹۲#

پارت ۱۹ فیک دور اما آشنا

جیمین فیک زندگی پارت ۱۰۷#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط