رزقرمز

#𝑹𝒆𝒅_𝑹𝒐𝒔𝒆
#رز_قرمز
PART: 4



ته :دستت خون شده

بله

ته :پاشو یه چسبی چیزی بزن دیگه تا از خونریزی نمردی

من زخم عمیق تر ازین ..اهم چیز خاصی نیست اینارو جمع کنم میرم

جمع کردم اونم باهام بلند شد دوکبوکیارو ریختن دور اون پارچه شیشه رو هم پیچیدم و با چسب خوب محکم کاری کردم

ته: واسه کی خورده شیشه کادو کردی

واسه کسی کادو نکردم فقط نمیخام‌گربه های خیابونی که دنبال غذا تو سطل اشقالا میگردن زخمی نشن

جیمین: اوه تحت تاثیر قرار گرفتم

اون پسره اومد بهش تعظیم کردم ازین کار متنفر بودم دستمو زیر شیر اب گرفتم بعدشم چسب زدم بقیه خدمتکارا هم سفره رو جمع کردن و شستن منم دیگه با اون دوتا حرف نزدم رفتم داخل اتاقم خوابیدم

ویو کوک:
چون دوکبوکیش مزه دوکبوکی مادر بزرگمو میداد عصبانی شدم خودمم نمیدونم چرا خواستم بخوابم نشد پاشدم رفتم داخل اشپزخونه که دیدم بلههه دوکبوکی مونده حوصله گرم کردن نداشتم همینجوری خوردم

جیمین: تو همونی نبودی کع میگفتی اشقاله

_خفه بابا

جیمین: دل دختره رو چرا شکستی

_بنظرت من کسیم که دل شکسته یه دختر خدمتکار واسم نهم باشع

جیمین: باشه بابا توم شب خوش مستر مافیا

_هوم

جیمین رفت منم بقیه دوکبوکیو خوردم رفتم بالا تو اتاقم و تیشرتمو در اوردمو خوابیدم
ادامه دارد......
دیدگاه ها (۲)

بچه ها بگید چه ژانر رمان رو دوست داری وکاپل هاش کیا باشن تا ...

واییییی فقط خنده های جیمین😂😂😂#میم #سم#بی_تی_اس

#𝑹𝒆𝒅_𝑹𝒐𝒔𝒆#رز_قرمزPART: 3رفتم بیرون خونه بزرگی بود واسه همین ...

#𝑹𝒆𝒅_𝑹𝒐𝒔𝒆#رز_قرمزPART: 2 چرا نیلا: خب بقیه میخان به چشم اربا...

🖤مافیای من🖤

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط