ارباب کوک p

ارباب کوک p18

ویو ات

5مین بعد رسیدیم به یک بستنی فروشی
تهیونگ: خب بریم هر کدوم رو دوست داشتی بخریم
پیاده شدیم و من بدو رفتم سمت تهیونگ بغلش کردم(استغفرالله)
ات: مرسیییی خیلی مهربونی
ویو تهیونگ
اولش شوکه شدم ولی بعدش بغلش کردم
تهیونگ: خاهش میکنم..... خب حالا بیا بریم
ات دستمو گرفته بود و میدویید دستامونم تکون میداد انگار بچه 5 ساله
تهیونگ: ات مطمئنی 23 سالته؟
ات: ارع
تهیونگ: امیدوارم
ات: میدونستی از 10 سالگی به بعد دیگ بستنی نخوردم
تهیونگ: واقعا
ات: ارع اونجا خیلی بد بود
تهیونگ: ولی الان دیگ پیش مایی
رفتیم توی بستنی فروشی ات داشت با ذوق به بستنیا نگاه میکرد
تهیونگ: من همیشه کاکائویی و توت فرنگی میخورم
ات: منم اون موقع ها توت فرنگی با وانیلی میخوردم ولی الان میخوام توت فرنگی و کاکائویی بخورم
تهیونگ: باش
بستنیا رو گرفتیم رفتیم تو ماشین داشتیم میخوردیم
ات: اوم کاکائوییش خیلی خوشمزه چرا موز برام گرفتی
تهیونگ: جونگکوک همیشه موز با کاکائویی میخوره
ات: او اونم مگ بستنی میخوره؟
تهیونگ: اره دیگ اونم ادمه(خنده)
دیدگاه ها (۱۷)

تک پارتی/چند پارتی یونگی♬..یونگی برادرته و میفهمه سیگار میکش...

تک پارتی/چند پارتی یونگی ♬..یونگی برادرته و میفهمه سیگار میک...

ارباب کوک p17ویو ات تهیونگ: خب اول بریم پاساژ خرید کنیمات: ب...

ارباب کوک p16تهیونگ از اتاق ات اومدم بیرو رفتم پایین همه تو ...

سناریووقتی خیلی عصبانی😑نامجون: ( داره کتاب میخونه که میخوره ...

پارت ۱۶

پارت۱۴# حلقه_سکوت ویو تهیونگ * بعد از شستن ظرفا حسابی خسته ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط