من اگر روزی شود نقاش این دنیا شوم

.
من اگر روزی شود نقاش این دنیا شوم
این جهان را عاری از هر غصه و غم میکشم

بهر دلها مهربانی ، بی قراری ، یکدلی ،
هر دلی را در کنار شاخه ای گل میکشم

اندر این دنیا کسی بر کس ندارد برتری
من غنی را با فقیر ، یکجا یکسان میکشم

زشت و زیبا خالق و پروردگار ما یکیست
زشت و زیبا ، پیش هم ، اما انسان میکشم

عشقهایی که در آن بوی خیانت میدهند
تا ابد محکوم دلتنگی به زندان میکشم

هر کجا قلبی شکست ، ما بی تفاوت بوده ایم
آری آری بهر دلهای شکسته نیز درمان میکشم

من در این دنیا تمام مردمش را بی درنگ
با تنی سالم ، لب خندان ، خرامان میکشم...
دیدگاه ها (۵)

..           کـَس نیـست در ایـن گوشهـ فرامـوشـ تر از        ...

مـــن خـــودمو نگـــرفتم فـــقط از خیلیـــا فـــاصله گـــرفت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط