ای لبت انگور یاقوتی و چشمانت عسل

" اِی لَبَت اَنگورِ یاقوتی و چَشمانَت عَسَل
جِنسِ گیسویَت قَصیده رَنگِ اَبرویَت غَزَل "

با نِگاهِ بیقَرارَت قَلبِ مَن تَب میکُنَد
صاحِبِ قَلبِ تو بودَن می شَوَد خَیرُ العَمَل

دَست های مِهرَبانَت جان پناهِ حادِثه
کاش میشُد لَحظه ای مَن را بِگیری دَر بَغَل

روحِ مَن یَخ بَسته اَز کورانِ این دِلمُرده ها
گرم کُن روحِ مَرا با یِک نَفَس عَز وجَل

گرمیِ آغوشِ تو خورشید را آتَش زَنَد
بوسه بَر لَب های تو آغازِ سَبزِ یِک غَزَل

تو شُکوهِ کهکِشان را دَر خودَت جا داده ای
آنقَدَر خوبی که دَر اَذهان شُدی ضَربُ المَثَل!!
????
دیدگاه ها (۱۵)

بگذار که چشمـان تو را وام بگیرمبا دیدن دنیـای تو آرام بگیرمت...

مـــــــــردانگی این نیست که با دست های سنگیــــــــــن و ب...

تغییر قبله خواهم داداز عربستان به سمت چشمان اشکبار یتیمان سر...

💕وقتی که روح عشق رااینگونه عریان می کنی درواژه های شعر من گو...

وقتی که روح عشق رااینگونه عریان می کنی درواژه های شعر من گوی...

عطر پیچکهای گیسویت مراهمچنان پروانه بازی می دهدباغ سرسبز نگا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط