p
p1
ا.ت ویو
من الان پشت در اتاق جیمینم فضولی من هم مثل همیشه گل کرده می ایستم ببینم چی میگه(هیسس چیزی نگید ا.ت لو بره!!)
جیمین.الو سلام رئیس کیم چی محموله گروه b بله. فردا بعد از ظهر
با رئیس کل آها اوکی. یادم میمونه
بوقققققق (صدای قطع کردن تلفن )
داشتم فکر میکردم که در اتاق باز شد و جیمین جلو در ایستاده بود
جیمین.از چه موقعی اینجا بودی ؟؟ (آروم و عصبانی)
ا.ت . فکر کنم از اولش (با استرس زیاد)
جیمین. پس فکر کنم تو الان بدونی م...
قبل از اینکه کامل حرفشو بزنه گفتم
ا.ت . آره تو مافیایی
جیمین . میشه این یه راز بین خود.ون بمونه
ا.ت اوهوم
یه دفعه ویوی با لگد اومد داخل اتاق
ویوی. یاا جیمین شی مگه قرار نبود این یه راز پیش خودمون بمونه
ا،ت ویوی تو هم ؟؟
ویوی . آره منم ما برای جئون جونگ کوک کار میکنیم
ا.ت واو پس مقاماتون چیه
جیمین . میخوای ۳ تا محموله هم بدم دستت
ویوی . نمیشد یکم بیشتر حواست جمع میکردی
جیمین . به من چه دیوارمون موش داشت
ا.ت به من میگی موش بزنم بری هوا
مامان ا.ت . بچه ها لطفا دعوا نکنید
هر سه ، باشه مامان
دیلیلینگ دیلیلیلیلیلنگ (مثلا صدای زنگ تلفن)
جیمین . ویوی گوشی توعه
ویوی . الو آها باشه چیییییی نه اتفاقی نیفتاده اوهوم باش
بوققققققققققق(قطع تلفن )
ویوی .هیچی ولی فردا ما باید به یک پارتی بریم و هرکی باید یه همراه داشته باشه
جیمین . ویوی خواهر خوشگلم بیا همراه من شو
ویوی . تاکید کرد که لطفا دوباره همراهتون مافیا نباشه
جیمین . خب تو میتونی دوست پسر تو با خودت بیاری
ویوی. پس تو چی ؟؟
جیمین . من با ا.ت میام ......
ادامه بدم یا نه
#فیک#اسمات#رمان#سناریو#تکپارتی#چند_پارتی#مافیا#کوک#داستان#ارمی#بنگتن#ا_ت#جیمین#تهیونگ#شوگا#نامجون#جیهوپ#بی_تی_اس
ا.ت ویو
من الان پشت در اتاق جیمینم فضولی من هم مثل همیشه گل کرده می ایستم ببینم چی میگه(هیسس چیزی نگید ا.ت لو بره!!)
جیمین.الو سلام رئیس کیم چی محموله گروه b بله. فردا بعد از ظهر
با رئیس کل آها اوکی. یادم میمونه
بوقققققق (صدای قطع کردن تلفن )
داشتم فکر میکردم که در اتاق باز شد و جیمین جلو در ایستاده بود
جیمین.از چه موقعی اینجا بودی ؟؟ (آروم و عصبانی)
ا.ت . فکر کنم از اولش (با استرس زیاد)
جیمین. پس فکر کنم تو الان بدونی م...
قبل از اینکه کامل حرفشو بزنه گفتم
ا.ت . آره تو مافیایی
جیمین . میشه این یه راز بین خود.ون بمونه
ا.ت اوهوم
یه دفعه ویوی با لگد اومد داخل اتاق
ویوی. یاا جیمین شی مگه قرار نبود این یه راز پیش خودمون بمونه
ا،ت ویوی تو هم ؟؟
ویوی . آره منم ما برای جئون جونگ کوک کار میکنیم
ا.ت واو پس مقاماتون چیه
جیمین . میخوای ۳ تا محموله هم بدم دستت
ویوی . نمیشد یکم بیشتر حواست جمع میکردی
جیمین . به من چه دیوارمون موش داشت
ا.ت به من میگی موش بزنم بری هوا
مامان ا.ت . بچه ها لطفا دعوا نکنید
هر سه ، باشه مامان
دیلیلینگ دیلیلیلیلیلنگ (مثلا صدای زنگ تلفن)
جیمین . ویوی گوشی توعه
ویوی . الو آها باشه چیییییی نه اتفاقی نیفتاده اوهوم باش
بوققققققققققق(قطع تلفن )
ویوی .هیچی ولی فردا ما باید به یک پارتی بریم و هرکی باید یه همراه داشته باشه
جیمین . ویوی خواهر خوشگلم بیا همراه من شو
ویوی . تاکید کرد که لطفا دوباره همراهتون مافیا نباشه
جیمین . خب تو میتونی دوست پسر تو با خودت بیاری
ویوی. پس تو چی ؟؟
جیمین . من با ا.ت میام ......
ادامه بدم یا نه
#فیک#اسمات#رمان#سناریو#تکپارتی#چند_پارتی#مافیا#کوک#داستان#ارمی#بنگتن#ا_ت#جیمین#تهیونگ#شوگا#نامجون#جیهوپ#بی_تی_اس
- ۵.۴k
- ۱۵ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط