عشق (پارت ۹۲)

// ۵ ماه بعد //
// بیمارستان //
// ویو ته //
با نگرانی هی از این سر راهرو میرم اون سر راهرو که مینجی و جیمینو میبینم که دارن میان سمتم
مینجی: سلام
ته: سلام
جیمین: چطوری؟
ته: نگرانمممم
جیمین: چرااااا؟؟؟؟
ته: نمیدونم دلشوره گرفتم
جیمین: ای جان
ته: موقع تولد بچت حالمو درک میکنی، راستی بچه چیه
مینجی: دختره *خوشحال*
ته: آخییییییی مبارکهههههه
مینجی: مرسی *لبخند*
جیمین: گفته بودم شایدم دوس دختر *چشمک*
ته: *میخندم* مطمئنم عروسم خیلی خوشگل میشه
جیمین: شک نکن *خنده*
مینجی: *میخنده* دامادم هم خیلی جذاب میشه
جیمین: وقتی باباش تهیونگه حتما *خنده*
ته: بله...هرچی نباشه چندین ساله متوالیه خوشتیپ ترین مرد جهانم😎
جیمین: بله بله *خنده*
دکتر از اتاق عمل میاد بیرون
دکتر: بچه به سلامت به دنیا اومد و حال هردوشون خوبه
ته: هوففففففف خدا رو شکر ممنون دکتر
دکتر: خواهش میکنم
بهش پول به عنوان شیرینی میدم
جیمین و مینجی : مبارکههههههههه
جیمین: دیدی گفتم نگران باش
ته: اوهوم
اول بچه رو میارن میدن بهم
مینجی: واییی خدا چه نازهههه خاله قوربونش بره
بغضم میگیره (چرااااا🥺)
ته: خدا نکنه اره خیلی نازهههههه
جیمین: الهیییییییییییییی موچی کوشولووووو


~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•
#رمان
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#وی
#جیمین
#ویمین
#فیک_تهیونگ
#فیک_جیمین
#فیک_ویمین
#bts
#BTS
#Teahyung
#teahyung
#Jimin
#jimin
#vmin
دیدگاه ها (۲)

عشق (پارت ۹۳)

عشق (پارت ۹۴)

عشق (پارت ۹۱)

عشق (پارت ۹۰)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط