چندشاتی جونگکوک
چندشاتی جونگکوک
part 2
(ات سرد بوده چونمیخواست جونگکوک رو سوپرایز کنه)
وارد عمارت شدم
به سالن رفتم..
همه جا خاموش بود و از دور چندتا چراغ قرمز رنگ میدیدم..
اینجا چه خبره؟
با تعجب جلو رفتم..
یهو چراغ ها روشن شد و ات پرید هوا..
-تولدت مبارک زندگیم
با خوشحالی گفت و برف شادی رو داخل هوا زد.
چشمام از ذوق برق میزد..
با خوشحالی به اطراف نگاه کردم..
ات رو محکم بغل کردم
-مرسی خوشگلم.. فکر کردم یادت نیست..
-مگه میشه یادم نباشه خرگوشی..
با لبخند گفت و لبای کوک رو بوسید..
- عاشقتم
-من بیشتر خرگوش کوچولو
کوک لبخند زد
-برو لباست رو عوض کن خوشگلم.. بعد بیا که کلی کار داریم
جونگکوک خندید و به سمت اتاق رفت
لباس هاش رو عوض کرد و به سمت سالن برگشت
-چه خوشگل شدی ملکه(از فاز پرنسس گفتن در اومدم🗿)
-مرسی بیبی
ات شمع های روی کیک رو روشن کرد..
دوربین رو جلوی میز تنظیم کرد
part 2
(ات سرد بوده چونمیخواست جونگکوک رو سوپرایز کنه)
وارد عمارت شدم
به سالن رفتم..
همه جا خاموش بود و از دور چندتا چراغ قرمز رنگ میدیدم..
اینجا چه خبره؟
با تعجب جلو رفتم..
یهو چراغ ها روشن شد و ات پرید هوا..
-تولدت مبارک زندگیم
با خوشحالی گفت و برف شادی رو داخل هوا زد.
چشمام از ذوق برق میزد..
با خوشحالی به اطراف نگاه کردم..
ات رو محکم بغل کردم
-مرسی خوشگلم.. فکر کردم یادت نیست..
-مگه میشه یادم نباشه خرگوشی..
با لبخند گفت و لبای کوک رو بوسید..
- عاشقتم
-من بیشتر خرگوش کوچولو
کوک لبخند زد
-برو لباست رو عوض کن خوشگلم.. بعد بیا که کلی کار داریم
جونگکوک خندید و به سمت اتاق رفت
لباس هاش رو عوض کرد و به سمت سالن برگشت
-چه خوشگل شدی ملکه(از فاز پرنسس گفتن در اومدم🗿)
-مرسی بیبی
ات شمع های روی کیک رو روشن کرد..
دوربین رو جلوی میز تنظیم کرد
- ۲۰.۴k
- ۲۲ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط