یک زلزله در چشم و یکی روی لبانت

یک زلزله در چشم و یکی روی لبانت

پس لرزه هم آن قوس دو ابروی کمانت

شیرینی و از بس که پر از نقل و نباتی

زنبور عسل حلقه زده دور دهانت

#مسعود_محمدپور
دیدگاه ها (۱)

پیشانی ات را به پیشانی ام بچسبانو درچشم هایم خیره شوخسته ام ...

شب است و در سکوت شب نشسته ام به خاطرتو دلخوشم به این دلی که ...

یادت عطر شمعدانی ست گوشه ی دلم هر وقت می خواهمتچشمهایم را می...

بازگشت فرمانده

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط