Life goes on with pain
زندگی با دردر جریان دارد پارت21
ویسگون لبتابم چه مرگشه نمیدونم کاوررونمیزاره
کوک دست دلینا رو گرفت و باهم از پله ها پایین رفتند به محض اینکه پاهایشان به پله آخر رسید آهنگی ملایم پخش شد و صدایی از پشت میکروفن گفت:
بگفتا صبوری کن در این درد
بگفت از جان صبوری چون توان کرد
صبوری از طریق عشق دور است.
نباشد عاشق،عاشق آنکس کو صبور است
کسی که روی تو دیدست حال مرا داند
که هرکه دل به تو پرداخت صبر نتواند
به افتخار این زوج زیبا که تازه امشب مراسم نامزدی در پیش دارند
صدای دست ها شادی ها گوش کلاغ در آسمان را نیز پر کرده بود
ظرف ها تنقلات خورده شده وجام هاش شراب دلنشین انگور وانار نوشیده شده بود هنگامی که همه مشغول بودند پدربزرگشان آمد پشت سکوی صحبت وگفت :امشب یکی از بهترین شبای عمرمون هست چون دلبرکانمون لتاهم پیوند بسنتد و کنون ازاونها میخوایم برای چند کلمه سخنرانی به سکو بیان
کوک و دلینا دست درد دست هم با صدای تشویق بالا رفتند و شروع به صحبت کردند
کهههههههههههههه.....................
ویسگون لبتابم چه مرگشه نمیدونم کاوررونمیزاره
کوک دست دلینا رو گرفت و باهم از پله ها پایین رفتند به محض اینکه پاهایشان به پله آخر رسید آهنگی ملایم پخش شد و صدایی از پشت میکروفن گفت:
بگفتا صبوری کن در این درد
بگفت از جان صبوری چون توان کرد
صبوری از طریق عشق دور است.
نباشد عاشق،عاشق آنکس کو صبور است
کسی که روی تو دیدست حال مرا داند
که هرکه دل به تو پرداخت صبر نتواند
به افتخار این زوج زیبا که تازه امشب مراسم نامزدی در پیش دارند
صدای دست ها شادی ها گوش کلاغ در آسمان را نیز پر کرده بود
ظرف ها تنقلات خورده شده وجام هاش شراب دلنشین انگور وانار نوشیده شده بود هنگامی که همه مشغول بودند پدربزرگشان آمد پشت سکوی صحبت وگفت :امشب یکی از بهترین شبای عمرمون هست چون دلبرکانمون لتاهم پیوند بسنتد و کنون ازاونها میخوایم برای چند کلمه سخنرانی به سکو بیان
کوک و دلینا دست درد دست هم با صدای تشویق بالا رفتند و شروع به صحبت کردند
کهههههههههههههه.....................
- ۲.۲k
- ۱۴ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط