بند بند بدنم رعشه ی عشق تو گرفت

بند بند بدنم رعشه ی عشق تو گرفت



ذهن آشفته ی من خسته ی اطوار تو شد

#علیرضا_عسگری🌹
دیدگاه ها (۱)

هم هستم و هم نیستم آن‌جا که تو هستیای عـشق! ببخشـم که پُر از...

شهریور دستم را بند دوسٺ داشتنٺمے کنمتا مهر پاییزے اٺبیشتر در...

ﺩﻧﯿﺎ ﻭ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺏ ﻭ ﺧﻮﺷﺶ ﻋﺎﯾﺪ ﺷﻤﺎﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻌﺮ ﻭ ﻏﺰﻝ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺍﻧ...

در این دنیا بہ این وســـعٺ، چرا تنها تو هستی در دل و جـــــا...

منم و دفتر شعری که پر از اسرار استشرح دلتنگی و دیوانگی ام بس...

مثل پاییز که در روح و تنم جا ماندهرفتم از یاد تو و آمدنم جا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط