ناموقتی بهت خیانت میکنهدرخواستی

نام:وقتی بهت خیانت میکنه(درخواستی)
صبح:
مثل همیشه با بدن درد پاشدم رفتم دستشویی و کارای لازم رو انجام دادم و اومدم پایین که صبحونه درست کنم
تهیونگ ساعت۸ میره سرکار و الان ساعت۷
هستش رفتم تو آشپز خونه و شروع کردم به صبحونه درست کردن بعد از ۱۰ دقیقه صبحونه
درست شد روی میز گذاشتم رفتم بالا تا تهیونگ رو بیدار کنم در اتاقش رو زدم
ا.ت:تهیونگ بیا صبحونه بخور
جوابی نداد احتمالا خوابه
ا.ت:تهیونگ دارم میام داخل
در رو باز کردم دیدم کسی نیست یعنی کجا رفته؟ حتما سرکاره رفتم پایین و شروع کردم به خوردن صبحونه
نیم ساعت بعد:
خوردن صبحونه تموم شد نگاه ساعت کردم ساعت۹ بود هوففف حوصلم سر رفته چیکار کنم؟حقم ندارم برم بیرون اگه تهیونگ بفهمه کتکم میزنه بهتره برم فیلم ببینم رفتم رو مبل روبه‌رو تلویزیون نشستم و تلویزیون رو روشن کردم شبکه هارو بالا و پایین کردم تا یک فیلمی پیدا کردم ۳ ساعت بعد فیلم تموم شد ساعت ۱۲ بود بهتره برم غذا بوخورم گوشنمه رفتم و از تو کابینت یک بسته نودل برداشتم با دوکبوکی آب رو گذاشتم تا جوش بیاد بعد از چند دقیقه آب جوش اومد و نودل رو انداختم داخلش دوکبوکی ها رو هم درست کردم خب آماده شد ریختم داخل ظرف و گذاشتم روی میز و از تو یخچال آب برداشتم و نشستم روی صندلی و شروع کردم به خوردن غذا بعد از ۲۰ دقیقه غذا خوردنم تموم شد آخیش سیر شدم انرژی نداشتم و خسته بودم این کوچولو تمام انرژیم رو ازم گرفته بلند شدم و از پله ها بالا رفتم و رفتم داخل اتاقم و دراز کشیدم روی تختم آلارم گوشیمو
رو ساعت۷ گذاشتم گوشیم رو گذاشتم کنار و چشمام رو روی هم گذاشتم که کم کم خوابم برد
ساعت۷
با آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم رفتم دست و صورتمو شستم و رفتم پایین تا شام درست کنم رفتم آشپز خونه تمام وسایلایی که برای درست کردن شام نیاز داشتم رو آوردم بیرون و شروع کردم به درست کردن شام
..........
درست کردن شام تموم شد الاناست که تهیونگ بیاد بهتره که غذا رو روی میز بچینم شروع کردم به گذاشتن غذا روی میز صدای کیلید اومد حتما تهیونگ اومده از آشپز خونه اومدم بیرون تا بهش خوش آمد بگم ولی دیدم تهیونگ دست یک دختر رو گرفته و داره باهاش حرف میزنه و میخنده
ا.ت:ت.تهیونگ(شکه)
تهیونگ:سلام ا.ت(سرد)
(اسم دختری که با تهیونگ هستش ملیساست )
ملیسا:ددی این دختره دیگه کیه؟
تهیونگ:بیبی اون خدمتکارمه(لبخند)
ملیسا:آها
چی؟تهیونگ منو خدمتکار معرفی کرد؟
اصلا چرا این دختر رو آورده اینجا؟یعنی انقدر ازم بدش میاد و دوستم نداره که رفته با یکی دیگه؟ بغضم گرفت ولی سعی کردم جلوی اَشک ریختنم رو بگیرم
تهیونگ:بیبی برو بشین رو صندلی پشت میز
شروع کن به خوردن غذا من با این خدمتکاره کار دارم(لبخند)
ملیسا:باشه
دیدگاه ها (۳)

نام:وقتی بهت خیانت میکنه (درخواستی)ملیسا رفت نشست پشت میز و ...

نام:وقتی بهت خیانت میکنه(درخواستی)تهیونگ:چرا نیومده؟الان نزد...

چند پارتی :وقتی بهت خیانت میکنه(غمگین)(درخواستی )سلام من ا.ت...

------------------در خواستی داشتید تو کامنت بگید 🍷🥂 مثل سنار...

پارت ۱۱ فیک مرز خون و عشق

پارت ۶ فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط