دورتان بگردم

دورتان بگردم
گویی در دلم رخت می شویند.
پریشان شده ام
آنگاه که رخ چون ماهت را
از نگاهم می دزدی و مجال تماشا نمیدهی
در جانم حلول کرده ای
و پایانت زمانی است
که زندگی ام بوسه به سرانگشتان خاک بزند.
برایم بمان.
من تورا همینگونه که آرام به قلبم شبیخون زده ای
دوست می دارم.
دیدگاه ها (۱)

از صدای گذرِ آب چنان فهمیدم :تندتر از آبِ روان ، عمرِ گران م...

این‌جا، مردم قدرِ صبح را نمی‌دانند. با بیدار باشِ زنگِ ساعت ...

می خواهم دوستت بدارم...و به دین یاسمن درآیم...و مناسک بنفشه ...

قبل از آمدن ِ اردیبهشت تو زود تر بیا حیف است ماه ماه ِ بهشت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط