قند عسل من غزل من گل نازم

قند عسل من غزل من گل نازم
کوته شدهٔ عمر درازم

خرم شده اکنون چمن دیگری از تو
ای ابر نباریده به صحرای نیازم

با شوق تو عالم همه سجادهٔ عشق است
آه ای دهن کوچک تو مهر نمازم

شاید که رسم با تو بدان عشق حقیقی
ابروت اگر پل زند از عشق مجازم

شاید که ازاین پس به هوای تو ببندد
از هر هوسی چشم دل وسوسه بازم

#حسین_منزوی
دیدگاه ها (۴)

ای در دل من میل و تمنا همه توواندر سر من مایهٔ سودا همه توهر...

با گل گفتم: ابر چرا می‌گریدماتم‌زده...

چشمهایت آیه آیه عشق را نجوا کنند با همین آیات مردم را مسلمان...

روزت مبارک نفسهای من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط