هیچ آوازی نشنیدیمکاش نوازنده زودتر می آمدهیچ میوه ای نخوردیمکاش میوه ها را زودتر می دیدیممیزبان خمیازه کشیدچراغ ها و خنده ها را بلعیددست از پا درازتربه خودمان بر می گردیم که بمیریمچه زود مهمانی تمام شدما تازه آمده بودیم