پارت
پارت۴🌸
__________________________
وقتی رسیدم خونه یه دوش آب سرد گرفتم یه قهوه خوردم و به مستخدما گفتم
که طرح ها رو روی میز کار فیکس کنن. بعد از خوردن یه کاپ قهوه رفتم داخل
اتاق خب بزار ببینم چه کار کرده این استاده نفهم یه هو چشمام چهار تا شد
بهترین طرح هایی بود که میدیدم البته درحد خودم نبود ولی خیلی بود یه
سریاش در زمینه کلاسیک مدرن بود و یکسریاش در حد مدرن آنتیک بود یعنی
باید ببینم کی اینا رو کشیده احتمالا خودش کشیده بزار یه بررسی کنم اشکالاشو
در بیارم وقتی داشتم بررسی میکردم دیدم که کنار تمام طرح ها با زبان انگلیسی
نوشته الکساندرا بِرِد و داخل پرانتز نوشته کیم مین هو و یه قلب چه پسر ناناسی
الهی ... گوشیم رو برداشتم و زنگ زدم به استاد یعنی آقای لی
من-سلام آقای لی؟
آقای لی-بله خودم هستم مرد جوان!
از اونجا که همیشه به من میگفت مرد جوان فهمیدم شناخته-خسته نباشید آقای
لی رنگ زدم بابت طرح ها
آقای لی-خب چیشد پسرم خوشت امد؟نظرت رو بهم بگو!؟
برای اینکه خودمو مشتاق نشون ندم دوباره ماسک سرد بودن رو به صورتم
پوشاندم-بعد نبود میشد بهش یه فرصت بدم خودشو بالا بکشه ولی خودتون که
میدونید من یه تست ازش میگیرم
آقای لی-بله مرد جوان پس من و مین هو فردا میایم دفترت ساعت و لوکیشن
رو ارسال کن برام
من-میگم سینان ارسال کنه واستون شب خوش
آقای لی-باشه پسرم شب بخیر
بعد از اینکه با آقای لی قط کردم رفتم بیرون و یکم گشتم و یکم لباس و ساعت
و کفش و اینجور چیزا خریدم....
______________________
آقای لی
تهیونگ جدیدا خیلی سرد شده قبلا هم سرد بود ولی نه در این حد الان اینقدر
سرده احساس میکنم خونشم سرد شده امیدوارم بشه اون چیزی که میخوام بشه
باید یه زنگ بزنم به مینهو
من-سلام دخترک شیطان
مینهو-سلام به روی ماهت استاد جون چطور مطوری؟
.....
ادامشو الان میزارم
#پارت۴
#BTS
#chimi
__________________________
وقتی رسیدم خونه یه دوش آب سرد گرفتم یه قهوه خوردم و به مستخدما گفتم
که طرح ها رو روی میز کار فیکس کنن. بعد از خوردن یه کاپ قهوه رفتم داخل
اتاق خب بزار ببینم چه کار کرده این استاده نفهم یه هو چشمام چهار تا شد
بهترین طرح هایی بود که میدیدم البته درحد خودم نبود ولی خیلی بود یه
سریاش در زمینه کلاسیک مدرن بود و یکسریاش در حد مدرن آنتیک بود یعنی
باید ببینم کی اینا رو کشیده احتمالا خودش کشیده بزار یه بررسی کنم اشکالاشو
در بیارم وقتی داشتم بررسی میکردم دیدم که کنار تمام طرح ها با زبان انگلیسی
نوشته الکساندرا بِرِد و داخل پرانتز نوشته کیم مین هو و یه قلب چه پسر ناناسی
الهی ... گوشیم رو برداشتم و زنگ زدم به استاد یعنی آقای لی
من-سلام آقای لی؟
آقای لی-بله خودم هستم مرد جوان!
از اونجا که همیشه به من میگفت مرد جوان فهمیدم شناخته-خسته نباشید آقای
لی رنگ زدم بابت طرح ها
آقای لی-خب چیشد پسرم خوشت امد؟نظرت رو بهم بگو!؟
برای اینکه خودمو مشتاق نشون ندم دوباره ماسک سرد بودن رو به صورتم
پوشاندم-بعد نبود میشد بهش یه فرصت بدم خودشو بالا بکشه ولی خودتون که
میدونید من یه تست ازش میگیرم
آقای لی-بله مرد جوان پس من و مین هو فردا میایم دفترت ساعت و لوکیشن
رو ارسال کن برام
من-میگم سینان ارسال کنه واستون شب خوش
آقای لی-باشه پسرم شب بخیر
بعد از اینکه با آقای لی قط کردم رفتم بیرون و یکم گشتم و یکم لباس و ساعت
و کفش و اینجور چیزا خریدم....
______________________
آقای لی
تهیونگ جدیدا خیلی سرد شده قبلا هم سرد بود ولی نه در این حد الان اینقدر
سرده احساس میکنم خونشم سرد شده امیدوارم بشه اون چیزی که میخوام بشه
باید یه زنگ بزنم به مینهو
من-سلام دخترک شیطان
مینهو-سلام به روی ماهت استاد جون چطور مطوری؟
.....
ادامشو الان میزارم
#پارت۴
#BTS
#chimi
- ۱۰.۸k
- ۲۳ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط