به خاطر خودم می روی

"به خاطر خودم می روی…"؟
چه احمقانه …!
مگر آن روزها که از عشق میگفتی، آن روزها که دلدادگی ام را می دیدی و قول های قشنگ می دادی، حواست به عاشقی ام بود؟
مگر از وابسته شدنم ترسیدی ؟
یا در دل بردنم احتیاط کردی ؟؟
مگر نگران احساسم بودی؟ …
اصلا آن وقتی که آمدی مگر به خاطر من بود که حالا به خاطر من بروی ؟؟
نه جانم …
هر کسی می آید
هر کسی از عشق می گوید …
و هر کسی زیر قولهایش می زند و می رود …
به خاطر خودش است نه دیگری …
فقط پذیرفتنش "شجاعت " می خواهد!!
دیدگاه ها (۱)

ضربان پایت را می شنومدر سینه ام راه می رویترجیح می دهم که تن...

انقَد اذیتم نکُن،انقد ناراحَتم نکُن ...انقد اشکموُ دَرنیار :...

جانادورِ زندگی مان حصاری کشیدمبه بلندای عشقم به تو که هیچ چی...

خوشحال باش!برو، بدو، پرواز کن، آرزو کن، بزرگ شو، درد بکش یا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط