بلک روز
بلک روز
پارت نهم
بعد بهش میگی که دوروز بعد داخل شرکت میبینمش
×چطوری میای شرکت
+میگم داخل شرکت مشکل پیش اومد
×باش
پایان فلش بک
÷او پس چرا به ما چیزی نگفتی
×چون سوتی میدادید حالا هم باید به جوکر خبر بدم
دوروز بعد
ویو هلن
خب الان چهار روز میشه اینجام اگر نقشم بگیره روز شیشم اینجا باخاک یکسان میشه ساعت ۹ باید برم صبحانه بخورم و بعد راه بیوفتم الان ساعت هشت برم حموم بعد روتین انجام بدم و بعد میکاپ کنم و لباس بپوشم (لباس و میکاپ اسلاید های بعدی)
ساعت ۹
خب برم پایین
پ. ه جای میری (عصبی و تعجب)
+اره باید برم شرکت یک یا دوساعت کار دارم مشکل پیش اومده
پ. ه باش زود برگرد مهمون داریم
ویو هلن
چی مهمون از اونجای که من یادم میاد فقط خاندان ما اجازه شرکت تو مهمونی داشت و کسی نمیتونست بیاد یعنی نه امکان نداره
بعد صبحانه
+من رفتم
م. ه مواضب باش
ویو خود
هلن رسید شرکت شاید فکرکنید اچرا هلن تعجب کرد و مهمون کی درست کسی که پدر هلن میخواد هلن مجبور کنه با اون ازدواج کنه حالا چرا هلن تعجب کرد چون فکر نمیکرد جاسوس راست گفت باشه دخترک ما دوباره داشت دلش به رحم میومد و باور کرده بود خانوادش عوض شدن ولی وقتی اون حرف از پدرش شنید فهمید اونا هیچ موقع عوض نمیشن
ویو هلن
داخل شرکت نشسته بدم و عصبی بودم و پامو زمین میکوبید پس کی میاد
+ایزابل (عربده)
+بله (اومد داخل دفتر)
+نقشرو باید امروز عملی کنیم
×چی
+امروز میاد
×دیدی عوض نشدن افراد اماده میکنم
+جوکر کجا موند
÷بفرماید داخل
+سلام کیم بشین همه برید بیرون از شرکت برید کافه پایین و منتظر بمونید
÷×چی
+همه
_او انگار کارت مهم
+اره خب بزار بهت بگم چرا اون درخواست ازت کردم چون پدرم میخواد مجبورم کنه که بایکی ازدواج کنم من میتونم اونکار انجام ندم ولی پدرم ولکن نیست
_قبوله ولی 🤣🤣دوشز بزرگترین مافیا جهان دست به دامن من شده و پدرش میخواد مجبورش کنه ازدواح کنه 🤣🤣
+پدرم نمیدونه مافیا هستم ولی تو چرا زود قبول کردی
_چون شرط بسته بودیم و میخواستم مطمئن شم که خودت این درخواست از من داری
عالی نقشم این
قراره که من داخل گوشم ایرپد بزارم (از اونا که کوچیک برا جاسوس) و وقتی که پدرم گفت باید ازدواج کنم من مخالفت میکنم و دخترا با نقاب به اونجا حمله میکنند و نفاب منم میارن و منم جلو پدرم نقاب میزنم و بعد از اینکه انتقام گرفتم اونجارو ترک میکنم
_بعدش میاید خونه من
+نه نمیخواد
_چرا میخواد تمام
+باش
_خب الن میری خونه
+نه اول وسایل اماده میکنم بعد
_باشه من میرم
+اوکی
شرایط ۸لایک
۹کامنت
بچها اون منشی بود که دوشز صداش کرده بود یادتون
پارت نهم
بعد بهش میگی که دوروز بعد داخل شرکت میبینمش
×چطوری میای شرکت
+میگم داخل شرکت مشکل پیش اومد
×باش
پایان فلش بک
÷او پس چرا به ما چیزی نگفتی
×چون سوتی میدادید حالا هم باید به جوکر خبر بدم
دوروز بعد
ویو هلن
خب الان چهار روز میشه اینجام اگر نقشم بگیره روز شیشم اینجا باخاک یکسان میشه ساعت ۹ باید برم صبحانه بخورم و بعد راه بیوفتم الان ساعت هشت برم حموم بعد روتین انجام بدم و بعد میکاپ کنم و لباس بپوشم (لباس و میکاپ اسلاید های بعدی)
ساعت ۹
خب برم پایین
پ. ه جای میری (عصبی و تعجب)
+اره باید برم شرکت یک یا دوساعت کار دارم مشکل پیش اومده
پ. ه باش زود برگرد مهمون داریم
ویو هلن
چی مهمون از اونجای که من یادم میاد فقط خاندان ما اجازه شرکت تو مهمونی داشت و کسی نمیتونست بیاد یعنی نه امکان نداره
بعد صبحانه
+من رفتم
م. ه مواضب باش
ویو خود
هلن رسید شرکت شاید فکرکنید اچرا هلن تعجب کرد و مهمون کی درست کسی که پدر هلن میخواد هلن مجبور کنه با اون ازدواج کنه حالا چرا هلن تعجب کرد چون فکر نمیکرد جاسوس راست گفت باشه دخترک ما دوباره داشت دلش به رحم میومد و باور کرده بود خانوادش عوض شدن ولی وقتی اون حرف از پدرش شنید فهمید اونا هیچ موقع عوض نمیشن
ویو هلن
داخل شرکت نشسته بدم و عصبی بودم و پامو زمین میکوبید پس کی میاد
+ایزابل (عربده)
+بله (اومد داخل دفتر)
+نقشرو باید امروز عملی کنیم
×چی
+امروز میاد
×دیدی عوض نشدن افراد اماده میکنم
+جوکر کجا موند
÷بفرماید داخل
+سلام کیم بشین همه برید بیرون از شرکت برید کافه پایین و منتظر بمونید
÷×چی
+همه
_او انگار کارت مهم
+اره خب بزار بهت بگم چرا اون درخواست ازت کردم چون پدرم میخواد مجبورم کنه که بایکی ازدواج کنم من میتونم اونکار انجام ندم ولی پدرم ولکن نیست
_قبوله ولی 🤣🤣دوشز بزرگترین مافیا جهان دست به دامن من شده و پدرش میخواد مجبورش کنه ازدواح کنه 🤣🤣
+پدرم نمیدونه مافیا هستم ولی تو چرا زود قبول کردی
_چون شرط بسته بودیم و میخواستم مطمئن شم که خودت این درخواست از من داری
عالی نقشم این
قراره که من داخل گوشم ایرپد بزارم (از اونا که کوچیک برا جاسوس) و وقتی که پدرم گفت باید ازدواج کنم من مخالفت میکنم و دخترا با نقاب به اونجا حمله میکنند و نفاب منم میارن و منم جلو پدرم نقاب میزنم و بعد از اینکه انتقام گرفتم اونجارو ترک میکنم
_بعدش میاید خونه من
+نه نمیخواد
_چرا میخواد تمام
+باش
_خب الن میری خونه
+نه اول وسایل اماده میکنم بعد
_باشه من میرم
+اوکی
شرایط ۸لایک
۹کامنت
بچها اون منشی بود که دوشز صداش کرده بود یادتون
- ۲.۹k
- ۲۸ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط