سناریو استری کیدز p3
صدای قدمهایی از دور اومد — آشنا.
برگشتم، لینو بود.
نفسنفسزنان، با چتر باز توی دستش، چهرهاش پر از نگرانی.
لینو: هارام؟!
نگاهش رفت روی اون سه نفر روی زمین.
مات موند.
بعد به من نگاه کرد خون روی لبم، نفسهای بریده.
چند ثانبه سکوت کرد و ، بعد زیر لب گفت:
بهنظرم... باید بهجای تو، اونا رو ببریم بیمارستان.
من لبخند خستهای زدم و گفتم:
خودشون خواستن.
ولی چشمهام از اشک برق میزد.
اون جلو اومد، چتر رو بالای سرم گرفت،
و آروم گفت:
دیگه هیچوقت تنها نرو... حتی اگه ازم متنفری
هارام: نه ازت متنفر نیستم هیچوقت ببخشید که بی خبر او...
از اون طرف صدای شوهوا و داهیون و ریوجین با بقیه پسرا میومد کهاومدن سمت ما
چان : لینو ... پیداش کردی ...
داهیون : دختر ...
با اون سه تا پسری که داشتن از دستم فرار میکردن یه نگاه به من گرد و گفت :هی ببینم تو زدیشون؟
ریوجین اومد سمتم و دستمو گرفت و با آستین لباسش خون لبمو پاک کرد
فیلیکس : هارام اونا زندن ؟
سونگمین : میدونستمممم بلدییی
چانگبین : تروخدا دیگه دعوانکنید هر روز باید از دست دعو...
داهیون : خب فعلا بسه بیاید برگردیم کمپانی این وقت شب خطرناکه
جونگین که پشت هان بود گفت : نونا هارام دیگه ازت بیشتر از قبل میترسم
نگاهی به جونگین کردم و لبخندی بهش زدم و یهو بدون هیچپیشبینی سمتش دویدم تا توی کمپانی ...
جونگین : هیونگاااا کمک
و هیونجینی که اصلا نمیدنست چی شده و از خواب بیدارش کرده بودن ... و با دستش چشماشو میمالوند
ریوجین : بدو هارام بهش برس بخورششش
و جونگینی که مثل جوجه داشت ازم فرار میکرد...
لینو : خب همه رفتاراش غیر قابل پیشبینیه...هارامه دیگه ...
سونگمین : اگه اینطوری نباشه که دیگه نونا وحشی نیست ...
|M☆Q|
#استری_کیدز#سونگمین #سناریو
برگشتم، لینو بود.
نفسنفسزنان، با چتر باز توی دستش، چهرهاش پر از نگرانی.
لینو: هارام؟!
نگاهش رفت روی اون سه نفر روی زمین.
مات موند.
بعد به من نگاه کرد خون روی لبم، نفسهای بریده.
چند ثانبه سکوت کرد و ، بعد زیر لب گفت:
بهنظرم... باید بهجای تو، اونا رو ببریم بیمارستان.
من لبخند خستهای زدم و گفتم:
خودشون خواستن.
ولی چشمهام از اشک برق میزد.
اون جلو اومد، چتر رو بالای سرم گرفت،
و آروم گفت:
دیگه هیچوقت تنها نرو... حتی اگه ازم متنفری
هارام: نه ازت متنفر نیستم هیچوقت ببخشید که بی خبر او...
از اون طرف صدای شوهوا و داهیون و ریوجین با بقیه پسرا میومد کهاومدن سمت ما
چان : لینو ... پیداش کردی ...
داهیون : دختر ...
با اون سه تا پسری که داشتن از دستم فرار میکردن یه نگاه به من گرد و گفت :هی ببینم تو زدیشون؟
ریوجین اومد سمتم و دستمو گرفت و با آستین لباسش خون لبمو پاک کرد
فیلیکس : هارام اونا زندن ؟
سونگمین : میدونستمممم بلدییی
چانگبین : تروخدا دیگه دعوانکنید هر روز باید از دست دعو...
داهیون : خب فعلا بسه بیاید برگردیم کمپانی این وقت شب خطرناکه
جونگین که پشت هان بود گفت : نونا هارام دیگه ازت بیشتر از قبل میترسم
نگاهی به جونگین کردم و لبخندی بهش زدم و یهو بدون هیچپیشبینی سمتش دویدم تا توی کمپانی ...
جونگین : هیونگاااا کمک
و هیونجینی که اصلا نمیدنست چی شده و از خواب بیدارش کرده بودن ... و با دستش چشماشو میمالوند
ریوجین : بدو هارام بهش برس بخورششش
و جونگینی که مثل جوجه داشت ازم فرار میکرد...
لینو : خب همه رفتاراش غیر قابل پیشبینیه...هارامه دیگه ...
سونگمین : اگه اینطوری نباشه که دیگه نونا وحشی نیست ...
|M☆Q|
#استری_کیدز#سونگمین #سناریو
- ۳.۲k
- ۱۵ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط