خوناشامجذابمن

#خوناشام_جذاب_من🍷🫴🏻
#پارت50


نمی خواستم نگرانش کنم:

: چیزی نیست. فقط یه دعوای مسخره بود که حل شد بریم خونه؟

سرشو تکون دادو بعدش انگار که چیزی یادش اومده باشه گفت:

+تو به اون قصره بزرگ میگی خونه؟

................

با ا.ت وارد عمارت شدم که هانی با عجله به سمتمون اومد:

×آقا... آقا به دهکده حمله شده گرگینه ها حمله کردن

فوری دستور دادم تا سربازا برنو این خرابی رو درست کنن.

انگار واقعا امروز روز من نبود.

بی حوصله رفتم تا کمی از تشنگیمو برطرف کنم خیلی نیاز به خون داشتم.

.......

«ویو ا.ت»

با خستگی و گرسنگی وارد آشپزخونه ی عمارت میشمو میرم پیش هانی

+گرسنمه؟

میخنده با دست میزنه روی بینیم:

×والا تو کی گشنت نیست؟!

انگشتمو به حالت لایک بهش نشون دادمو

با خنده گفتم:

+حرف حق جواب نداره. حق نواختی هانی


بعد خوردن دوکبوکیم رفتم تا کمی استراحت کنم.........
دیدگاه ها (۱)

#خوناشام_جذاب_من🍷🫴🏻#پارت51بعد خوردن دوکبوکیم رفتم تا استراحت...

#خوناشام_جذاب_من🍷🫴🏻#پارت52~•'★☆★☆★☆★☆★☆★☆★☆★☆~'•اما ول کن نب...

#خوناشام_جذاب_من🍷🫴🏻#پارت48و49تهیونگم انگار فازش معلوم نبود. ...

#خوناشام_جذاب_من🍷🫴🏻#پارت47ابروهای. پدرش بالا رفت: √ همسرت؟ ا...

فیک مافیای سیاه من part 3

love Between the Tides¹⁸ ا/ت خیلی احساس ترس تو خونه ی تهیونگ...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۴۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط