part
part:²⁷
_____________________________________
تهیونگ: چیزی نگو فقط بزار ازت انرژی بگیرم
(صبح)
تهیونگ: می چا پاشو بریم پایین
یونا: صبرکن
تهیونگ: چیه؟
یونا: می خوام یه چیزی بهت بگم
تهیونگ: خب بگو
یونا: دیروز تو گه رفته بودی جیمین اومد تو اتاقم یکم اذیتم کرد
تهیونگ: یعنی چی اذیتت کرد
یونا: یعنی بهم پیشنهاد ازدواج داد
تهیونگ؛ چی
یونا: آروم باش
تهیونگ: میکشمش
تهیونگ با عصبانیت رفت پایین و یونا پشت سرش می رفت
یونا:صبرکن تهیونگ آروم باش
تهیونگ: جیمین (داد)
جیمین: بله
تهیونگ از شدت عصبانیت یه مشت زد به جیمین
جیمین: چیکار میکنی عوضی
تهیونگ: عوضی تویی که به لیا و جنا پیشنهاد ازدواج دادی
لیا و جنا: چی (تعجب)
جیمین: چی زدی ها چی میگی واسه خودت
تهیونگ: من یه چیزی زدم این تو بودی که وقتی من نبودم رفتی پیش می چا
جیمین: برو بابا
تهیونگ: می چا دروغ نمیگه
جیمین: چطوره دوربینا رو چک کنیم
تهیونگ: حتما اینکارو میکنیم
تهیونگ روبه خدمتکار: اون لپ تاپ بیار
خدمتکار: چشم
تهیونگ جیمین و یونا نشستن رو مبل و خدمتکار لپ تاپ آورد
خدمتکار: بفرمایید
تهیونگ: خیلی خب برو
خدمتکار: چشم
تهیونگ " لپ تاپو روشن کردن ... دوربینا چیزی رو نشون نمی داد یعنی می چا بهم دروغ گفته
_____________________________________
ادامه دارد...🔞
_____________________________________
_____________________________________
تهیونگ: چیزی نگو فقط بزار ازت انرژی بگیرم
(صبح)
تهیونگ: می چا پاشو بریم پایین
یونا: صبرکن
تهیونگ: چیه؟
یونا: می خوام یه چیزی بهت بگم
تهیونگ: خب بگو
یونا: دیروز تو گه رفته بودی جیمین اومد تو اتاقم یکم اذیتم کرد
تهیونگ: یعنی چی اذیتت کرد
یونا: یعنی بهم پیشنهاد ازدواج داد
تهیونگ؛ چی
یونا: آروم باش
تهیونگ: میکشمش
تهیونگ با عصبانیت رفت پایین و یونا پشت سرش می رفت
یونا:صبرکن تهیونگ آروم باش
تهیونگ: جیمین (داد)
جیمین: بله
تهیونگ از شدت عصبانیت یه مشت زد به جیمین
جیمین: چیکار میکنی عوضی
تهیونگ: عوضی تویی که به لیا و جنا پیشنهاد ازدواج دادی
لیا و جنا: چی (تعجب)
جیمین: چی زدی ها چی میگی واسه خودت
تهیونگ: من یه چیزی زدم این تو بودی که وقتی من نبودم رفتی پیش می چا
جیمین: برو بابا
تهیونگ: می چا دروغ نمیگه
جیمین: چطوره دوربینا رو چک کنیم
تهیونگ: حتما اینکارو میکنیم
تهیونگ روبه خدمتکار: اون لپ تاپ بیار
خدمتکار: چشم
تهیونگ جیمین و یونا نشستن رو مبل و خدمتکار لپ تاپ آورد
خدمتکار: بفرمایید
تهیونگ: خیلی خب برو
خدمتکار: چشم
تهیونگ " لپ تاپو روشن کردن ... دوربینا چیزی رو نشون نمی داد یعنی می چا بهم دروغ گفته
_____________________________________
ادامه دارد...🔞
_____________________________________
- ۷.۴k
- ۰۱ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط