یونا برات لوکیشن میفرستم

𝑇ℎ𝑒 𝑙𝑜𝑠𝑡 𝑎𝑛𝑔𝑒𝑙
𝑃𝐴𝑅𝑇: 90
____


یونا: برات لوکیشن میفرستم...

ات:نه

یونا:چ..چی؟

ات:یادته وقتی خواستی برام جبران کنی بت گفتم بهت زنگ میزنم تا برام مدارکی بدست بیاری؟

یونا:اره

ات:اول نیاز ب ی اتاق تو هتل مرکز سئول دارم....با مدارک شرکت...هرچیزی که راجب....وارثا هست....هرچیزی که راجب اولین پایه گذاری اسناد هست...

یونا:میخوای چیکار کنی؟

ات: برای اینکه دشمنات و سرگرم کنی...لازم نیست زیاد عقلانی عمل کنی....باید یکم توی چهرم تغییر ایجاد کنم....
من....من اون شرکتو به اتیش میکشم...

یونا:ولی نقشه ی چیز دیگست...

ات:تو طرف کی؟

یونا:طرف روانی مث تو

ات:عالیه...برام ردیفشون کن....تا ی ساعت دیگه رسیدم...

یونا: امیدوارم بدونی داری وارد چه بازی کثیفی میشی

-قطع-

به سمت پارکینگ رفتم....هیچکس اونجا نبود.....سوار ماشین که شدم....در جلو پارکینگ شروع به بالا رفتن کرد....

ات:لعنت!

دنده عقب از در پشتی درومدم.....اخرین چیزی که داخل اینه ماشین دیدم بادیگاردای تهیونگ بودن.....
ماشین با تمام سرعت به جاده می تاخت.....
جوری که موقعه دور زدن لاستیکای ماشین ساییده میشد.....

-هتل-

با دیدن یونا به سمتش رفتم....با مدارک و جعلی جدید ی اتاق گرفتم.....
وارد حال شدم....روی مبل نشستم و یونا همراه ی نفر روب روی من نشست....

یونا:این از افرادمونه می‌تونه گریمت کنه....موهاتم!

ات:کلاه گیس!

یونا: باشه...باید ی چیزیو بدونی...مدارک شرکت همرو دیدم....اصلا ماجرا اون چیزی که فک میکنی نیست.....مادرت سعی میکرد با جمله های رمزی تورو از شرکت دور کنه.....اون پسره....که تورو دزدید...اون اصل ماجراست

ات:منظورت چیه؟

یونا:اون رئیس مافیاهاست.... پدربزرگت سعی داره از طریق تو اونو جذب خودش کنه....عموتم با اوناست....مرگ پدرت اتفاقی نبوده....همش بخاطر جایگاه بعدی وارث مافیا و شرکت بوده.....
پدرت ی مافیا بوده....ات الان وضعیت خیلی خطرناکه! تمام سئول دنبالتن....پیش اون جات اَمن بود....تو از پناهگاهت فاصله گرفتی....

ات:اینا مهم نیست!...پ..پدرم

یونا:کشتن....تا بتونن وارثشو مال خودشون کنن....تو تنها بچه پدر و مادرتی! تا الان ب رسم موروثی خانوادت فک کردی؟

ات: بچه من...وارث همه چیه...

یونا: نه

ات:چی ؟

یونا:اونا می‌خوان تو اینو ب خودت تحمیل کنی....همسر ایندت....کسی که از تو بچه داشته باشه...اون صاحب شرکتی میشه که در ظاهر ی شرکت تجاریه....ولی در واقعیت تبادل بین مافیا و گروه های بزرگ ق‍‌اچ‍‌اق و ت‍‌ب‍‌ه‍‌ک‍‌ارا ست!
میتونم از کره فراریت بدم...فقط باید....

ات:من جایی نمیرم

یونا:تو هنوز بچه ای! چطوری میخوای تنهایی از این مخمصه در بیای؟
دیدگاه ها (۴)

𝑇ℎ𝑒 𝑙𝑜𝑠𝑡 𝑎𝑛𝑔𝑒𝑙𝑃𝐴𝑅𝑇: 91____ات:من فقط ی چیز می‌خوام.....و بهش ...

𝑇ℎ𝑒 𝑙𝑜𝑠𝑡 𝑎𝑛𝑔𝑒𝑙𝑃𝐴𝑅𝑇: 92____-پارتی-ات:اوناهاشون....بادیگارد:با...

𝑇ℎ𝑒 𝑙𝑜𝑠𝑡 𝑎𝑛𝑔𝑒𝑙𝑃𝐴𝑅𝑇: 89____-دوروزبعد--صبح--ویو.ات-با پرتوهای ...

سلام!معرفی فیک نویس..... @m.i_j.mب پیجش سر بزنید پشیمون نمیش...

یونا :از حرف های کوک ترسیدم که یهو در ماشین باز کرد دستم گرف...

نام فیک: عشق مخفیPart: 31ویو ات*ات. چیزی نیست*ارومجی. مطمئنی...

نام فیک: عشق مخفیPart: 54ویو جیمین*بعد از چند دقیقه نفسش جا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط