ببرواهریمن

#ببر‌و‌اهریمن
پارت۴
.
.
.
کوک
.
درسته،من به پسرا حس پیدا میکنم،گاهی پیش میاد که از چندتا پسر خوشم بیاد ولی تهیونگ فرق میکرد،اون...اون پسر داشت قلبم و میلرزوند
.
تهیونگ
.
واو عجب بدنی داره...

ته-آ...آقا
کوک-بهم نگو آقا اسمم کوکه
ته-کوک میشه به سیکس پکات دست بزنم؟(کیوت)
.
کوک
.
ودف این جدی عه؟

کوک-آره(از خدا خواسته)
.
تهیونگ نزدیک کوک اومد دستش و نوازش وار روی شکم کوک کشید،نادان از اینکه این کار باعث تحریک شدن کوک میشه

کوک-آه...از این به بعد تو اینجا زندگی. می‌کنی،باهام راحت باش و فکر کن خیلی وقته دوستیم.
ته-باشه کوک...

جونگکوکی دستش و روی کمر ته گزاشت

کوک-خیلی خواستنی هستی(خمار)
ته-...

جونگکوکی به لبای پسر نگاه کرد
کمی صورتش و نزدیک آورد و بعد به چشمای ته نگاه کرد

کوک-مشکلی نداری؟
ته-ولی...ما هردو...پسریم
کوک-مهم نیست

کوک لباش و روی لبای پسر گزاشت و شروع به مکیدن لبای ته کرد
ته سعی کرد جدا بشه ولی جونگکوکی دستش و محکم تر دور کمر ته گزاشت و از روی تخت بلند شد
دیدگاه ها (۳)

#ببر‌و‌اهریمن پارت ۵ ..راوی.تهیونگ دستاش و روی سینه های کوک ...

#ببر‌و‌اهریمنپارت ۳....تهیونگ.تهیونگ از خواب بیدار شد و به د...

فیک تهکوک

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط