پارت۴
متوجهش شده بودم ولی محل نمیدادم.برای اینکه مطمعن بشم داره تعقیبم میکنه از کوچه و پس کوچه رفتم.سه بار به راست پیچیدم و اونم همراه با من پیچید.دوباربه چب پیچیدم که اونم دنبالم اومد.وقتی دیدم اوضاع خیلی خیطه با تمام توانم دویدم که اون هم سرعت ماشینرو زیاد کرد.از تمام کوچه هایی که ماشین نمیتونست رد بشه گذشتم ولی به شکل معجزه اسایی با اینکه کناره های ماشین سابیده میشدن دست از دنبال کردنم برنداشتن.
به نفس نفس افتاده بودم و انگار کسی گلومو گرفته بود و داشت خفم میکرد.محلی نزاشتم و فقط دویدم.
از یه جایی به بعد دیگه واقعا نمیشد با ماشین رفت و چند نفر ازش پیاده شدن.همونجور داشتم میرفتم که از شانس گَندم پام گیر کرد به سنگ و با صورت پخش زمین شدم.میخواستم بلند بشم و بدوعم اما دیر شده بود.اونا به من رسیده بودن و دقیقا هم توی کوچه ای منو گرفتن که پشه هم اونجا پر نمیزد.خیلی جیغ زدم و تقلا کردم اما فایده ای نداشت.با دیدن قیافشون بیشتر وحشت کردم.همشون با یه ماسک پارچه ای که فقط چشماشون معلوم بود بودن و یه جلیقه زد گلوله پوشیده بودن.سرتاپا مشکی پوشیده بودن و دیدنشونخیلی سخت بود.
به نفس نفس افتاده بودم و انگار کسی گلومو گرفته بود و داشت خفم میکرد.محلی نزاشتم و فقط دویدم.
از یه جایی به بعد دیگه واقعا نمیشد با ماشین رفت و چند نفر ازش پیاده شدن.همونجور داشتم میرفتم که از شانس گَندم پام گیر کرد به سنگ و با صورت پخش زمین شدم.میخواستم بلند بشم و بدوعم اما دیر شده بود.اونا به من رسیده بودن و دقیقا هم توی کوچه ای منو گرفتن که پشه هم اونجا پر نمیزد.خیلی جیغ زدم و تقلا کردم اما فایده ای نداشت.با دیدن قیافشون بیشتر وحشت کردم.همشون با یه ماسک پارچه ای که فقط چشماشون معلوم بود بودن و یه جلیقه زد گلوله پوشیده بودن.سرتاپا مشکی پوشیده بودن و دیدنشونخیلی سخت بود.
- ۵۲۰
- ۳۱ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط