پرسید چگونه ای

پرسید چگونه ای؟
گفت : چگونه باشد حال قومی که در دریا باشند و کشتی بشکند و هر یک بر تخته ای بمانند؟
گفتند : صعب باشد.
گفت : حالِ من هم چنین است.




عطار
دیدگاه ها (۱)

گیریمخنجر حرف تو بر پهلوی باورها نشست؛نوشداروییشرابیشیونیشعر...

زنها بی حوصلگی شان را می شویند و بغض شان را در میان دیوار ها...

من نیامده ام با تو باشممن آمده امتا تو باشم ...هیزم آتش نمی ...

درداضطرابدلهرهو چیزهای دیگری از همین دستسخت ، بیهوده ، تکرار...

عزیز جعفری: هنوز برگ‌ها را رو نکرده‌ایم؛ می‌توانیم ناو هم بز...

عزیز جعفری: هنوز برگ‌ها را رو نکرده‌ایم؛ می‌توانیم ناو هم بز...

🍁🧡#پاییز‌بهاریست‌ک‌عاشق‌شده‌است🧡🍁گردنم بشکند که گفتم دوستت د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط