شب سردی است و من افسرده

شب سردی است و من افسرده
راه دوری است و پایی خسته
تیرگی هست و چراغی مرده

می کنم تنها از جاده عبور
دور ماندند زمن آدمها
سایه ای از سر دیوار گذشت
غمی افزود مرا بر غمها

فکر تاریکی و این ویرانی
بی خبر آمد تا با دل من
قصه ها ساز کند پنهانی

نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر سحر نزدیک است
هر دم این بانگ بر آرم از دل
وای این شب چقدر تاریک است

خنده ای کو که به دل انگیزم
قطره ای کو که به دریا ریزم
صخره ای کو که بدان آویزم

مثل اینست که شب نمناک است
دیگران را هم غم هست به دل
غم من لیک غمی غمناک است

هر دم این بانگ بر آرم از دل
وای این شب چقدر تاریک است
اندکی صبر سحر نزدیک است
دیدگاه ها (۵۲)

آخرای ساله ١٣٩٦امسالم گذشت✅ ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﺗﺎﺧﺘﻦ😞 ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﺑﺎﺧﺘﻦ😔 ﺧ...

سلام تولد داریم تولد یکی از بهترین های ویسگونه کسی که همه دو...

باشو جان تولدت مبارک ازخدا بهترین هارو برات خواستارم ببخش اگ...

باید کسی باشدکه هروقت بار تنهاییت سنگین شدهر وقت کمر کلماتت ...

شوق دریا داشتم؛ جریان جویی بود و رفتساغر لب‌خوردۀ دور از سبو...

game of love and hate(part 22)

جیمین فیک زندگی پارت ۸۰#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط