در نیست

در نیست
راه نیست
شب نیست
ماه نیست
نه روز و
نه آفتاب،
ما
بیرونِ زمان
ایستاده‌ایم
با دشنه‌ی تلخی
در گُرده‌هایِمان.
هیچ‌کس
با هیچ‌کس
سخن نمی‌گوید
که خاموشی
به هزار زبان
در سخن است.
در مردگانِ خویش
نظر می‌بندیم
با طرحِ خنده‌یی،
و نوبتِ خود را انتظار می‌کشیم
بی‌هیچ
خنده ای !
دیدگاه ها (۳)

مهربانی ات را با گل ها در میان بگذاربا سنگ هابا رودی که می ر...

میرویم مهمانی باز میگردیم ...عاشقتاااانم خودافسسسس

آبـان هوایش غرق دلتنگیستعطرِ تو را در مشت خود داردفهمیده خیل...

انتظاری ندارم که با رژی سرخ رنگ ...قلبت را رو آینه ی اتاق خو...

#یادداشت | دست محفل، جیب مردم✍️ محمدرضا طاهری▫️ فردی را تصور...

#یادداشت | دست محفل، جیب مردم✍️ محمدرضا طاهری▫️ فردی را تصور...

#یادداشت | دست محفل، جیب مردم✍️ محمدرضا طاهری▫️ فردی را تصور...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط