دلنوشته

#دلنوشته
نمیدانم از کجا شروع کنم، از روزهایی که پشت سر گذاشتم یا تغییر بزرگی که کردم!! ولی ترجیح میدهم فقط و فقط در لحظه زندگی کنم. مثل موجی باشم که با حرکات ملایمش، تنِ لرزان اقیانوس را نوازش میکند، کوهی شوم از جنس سنگ که دلش بندِ وجود کسی نباشد و هیچ‌چیز و هیچ‌کس نتواند ذره‌ای وجودم را بلرزاند، باد میشوم و در میان هیاهوی جهان، خوشبختی را در آزادگی و آرامش به آغوش میکشم و گذشته را میبوسم و با دستان خودم کنار میگذارم! سه ماهِ پیش بیدی لرزان و بی‌رمق بودم که نسیمِ هر واقعه، وجود رنجورم را به رعشه در می‌آورد، ریشه‌هایم سُست و بی‌جان بود و حالتی نزع‌وار داشتم. اما تنها یک واقعه در میان صدها واقعه‌ی دیگر بود که جانی دوباره به روح و تنم تزریق کرد. انگار کورِ مادرزادی بودم که به یکباره قدرت دیدن را به او اهدا کرده بودند. جوانه زدم و دوباره متولد شدم، جهان جورِ دیگری بود، بوی امید و زندگی به خودگرفته بود و من بودم و خوشبختیه محض. جرقه‌ای درست از دلِ ابرها به وجودم اصابت کرد و چنان قدرتی بخشید که هرلحظه با ذره ذره‌ی سلولهایم با عطشی بی‌پایان به سمتش جذب میشدم. جهانم دگرگون شد. شاید بهتر است بگویم چنان قیامتی به‌پا شد که زندگی در چشمانم در جزر و مد بود و مدام از دریای وجودم، خوشبختی سرازیر میشد. حال انسانی شده‌ام که درد و غم برایش کلماتی بیهوده‌اند و ثانیه به ثانیه به خودش و شجاعتش افتخار میکند. چنان تغیری کرده‌ام، که این روزنه‌ی پر نورِ امیدم و شجاعت و جسارتم، جزء به جزء وجودت را به چالش میکشد...
دیدگاه ها (۱)

جوکر : بچه که بودم وقتی به مردم میگفتم میخوام کمدین بشم همه ...

تو وحشتناکی موری! تو فقط منو برای مسخره کردن اینجا آوردی:"•|...

#مادرمادر پنجره‌ ام گمگشته بی هوا مانده امُ در باد و بر باد ...

#TEXT #GDAAL - JAAME ZAHRPlay Song Now:https://rjvan.me/m/dq...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط