بلاتکلیفم

بِلاتَکلیفَم ..!
مثلِ حالِ آسِمان، آن موقع‌هایی که روز هَنوز شُده نَشُده است اما شَب هَم تَمام نَشُده.!
آسِمان آبی نیست، اما خاکِستَری هَم نیست؛
خورشید هَنوز خودَش را نِشان نَداده است، امّا مآه هَم دیگَر روشَنایی نَدارَد,
سِتاره‌ها نَرَفته‌اَند، امّا دیگَر چِشمَک هَم نمی‌زَنَند,
مَن هَم نَفَس میکِشَم،
امّا دیگَر زِنده نیستَم.... :) 🖤
_
دِلبَر...!
بى‌شُما دَه،بيست،سى‌و‌فِلان‌هِزارتا‌شَب‌رو‌به‌سَحَررِسونديم‌
كه‌واقعا‌ًسَحَربِشه‌و‌پايان‌ِشَب‌ِسيَه‌سِپيد‌وهَمون‌داستانا...
وَلى‌نَشُد،
رِسونديم‌شَب‌رو‌به‌سَحَر،امّانَرِسيد...
آفتاب‌زَد،ظُهرشُد‌وَلى‌بازَم‌شَب‌بود،شَب‌موند!
يه‌تاريكىِ‌روشَن‌كه‌غَمِش‌تَموم‌نَشُدهیچ‌وَقت‌بَعد‌ازرَفتَنِت!
بى‌شُما‌ماچَندوَقتى‌هَست‌كه‌اَسيرِ‌شَبِ‌تِکراری‌ایم... :))))
_
دُرست مثلِ آن که ،
جِنازه‌یِ کارگَرانِ مَعدَن را
از خاک بیرون بِکشی ،
تا دوباره به خاک بِسپاری!
چیزی بینِ ما تَغییر نَخواهَد کَرد !
اما اِصرار دارَم که بِدانی :
[دوستَت دارَم ♥🌱'']
_
جایَت‌هَمیشه‌دَر‌دِلِ‌مَن‌دَرد‌میکُنَد:)!
_
#قَشَنگتَرین‌اِشتِباهَم...
_
¹⁴/⁰⁸/¹⁴⁰¹
⁰⁰:²⁴
دیدگاه ها (۰)

شبیه‌ِ اون‌ غَمی‌ که‌ یِهو با‌نَم‌ِ بارون‌ و سیاهی‌ِ آسمونِش...

يک شهر پر از آدم و این حجم پر از درد ...لعنت شود آن شب که تو...

کاش می‌آمدی ...این روز‌ها احتیاج دارمقلب انسان دیگری کنار قل...

غمِ مجنون و تبِ لیلی و شورِ فرهاد هر چه اینها سرشان آمده یکج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط