دختر سایه

دختر سایه
Part=14
«اون یک سگه که نمی تونی مراقبت باشه من می‌برمت
م/س:متمعنی دوست دخترت نیست
«مامان؟!
کلافه نگاهش کرد
+من باید برم
«تنها نمی زارم بری
+سونگمین من می‌خوام برم
«الان تایم خوبی نیست
+من بچه نیستم
م/س:ببین از من به تو نصیحت نمیتونی سونگمین رو منصرف کنی باهاش برو
+اوکی خداحافظ
با سونگمین از خونه در اومدیم
«چرا باهام لج میکنی؟
+خب تو باید خونتون باشی پیش مامانت
«ولش من الان درباره این دعوا نکنیم
+اوکی
قلاده رو سمتش گرفتم
+می تونی باهاش بدویی
«اوهوم
قلاده رو گرفت و شروع کرد به دویدن کمکم داشت آروم میشد و بعد برگشت باز دوباره پیشم بعد چند دقیقه طولانی رسیدیم خونه در رو باز کردم و رفتم داخل
+تو هم بیا یکم بشین بد برو
«با این که مامانم جرم میده ولی دست رد نمی زنم
اومد داخل که زنگ خورد خب ساهون که زنگ نمی کنه حتما بچهان
با این در رو باز کردم و منتظر موندم تا بیاد داخل ساهون بود من الان چه گوهی بخورم بچه ها که گفتن دیگه نمیاد منو دید ولی سونگمین رو ندید یک لبخند رو لبش شکل گرفت که هیچ موقع ندیده بودم البته تا دوسال پیش می دیدمش کفش هاش رو در آورد و داشت میومد داخل که چند قدم با مکث رفتم عقب که نظر سونگمین جلب شد و اومد با اخم بهش نگاه کرد
«تو اینجا چه گوهی میخوری
#بیا به خشونت متوسل نسیم من اومدم برای معذرت خواهی
+چرا..اومدی ...اینجا؟.....؟
نیش خند زد و تک نگاه به من انداخت
#هه باز دوباره لکنت گرفتی ته
«معذرت خواهیت رو بکن
#کایا من معذرت می‌خوام که دوست داشتنم رو بهت با زبون دیگه ای بیان کردم طوری که باعث شدم یک عوضی متعرض داخل ذهنت به وجود بیارم خیلی ببخشید
و بعد دوباره رفت در رو باز کرد و رفت
هم زمان گفتیم
+خدارو شکر بودی
«خدارو شکر بودم
+«اِ چه جالب
«خب دیگه من برم پرنسس کایا
+خدافظ
«گود بای هانی
رفت و بعدش رفتم و خوابیدم صبح بیدار شدم ساعت رو نگاه کردم وای وقت ندارم به سرعت تمام کار هام رو کردم و بدون این که چیزی بخورم رفتم کلاس همشون روی میز همشون نشسته بودن و صحبت می کردند
-وای فکر کردم نمیای
+خواب مونده بودم
-مشخصه از سر و وعضت
+مو هام بهم ریختس
@چه جورم
دست کشیدم هیون جین به سمت کیفش برگشت و شونه در آورد
+یا اینو از کجا اوردی؟
&هیونه دیگه از همه لحاظ تکمیله
موهام رو شونه کرد روی میز سرم رو گذاشتم
/هوی شپشی
+شپشی باباته بی شعور
@اوه اوه سر به سرش نذاریدارید
+مگه من چمه
بهش خیره شدم
+ها مگه من مشکلی دارم
@نبابا
دستاش رو تکون داد تو مشکلی نداری فقط یکم نخوابیدی
دیدگاه ها (۰)

دختر سایهPart=15 سرم رو دوباره گذاشتم رو میز &کایا سیسی+جونم...

دختر سایهPart=16منو یاد چیز های خوبی نمی نداخت ولی بغلم کرد ...

دختر سایهPart=13+زمانی که شما بهم دست میزنید همچین حسی ندارم...

Part=12ول چرا چرا کایا رو ول نکرد و بره‌ دنبال یکی دیگه«هان ...

ام...توضیحات رو نگاه کن

دختر سایه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط