ماه شوریدهی تحریری از این زیبایی

ماه، شوریده‌یِ تحریری از این زیبایی
غرقِ آوازِ اساطیری از این زیبایی

هدفش کُشتنِ من بوده از اول نقاش
تو نداری سرِ تقصیری از این زیبایی

شُرشُرِ مویِ شرابت به بلورِ بر و دوش
چیست جُز رقصِ نفسگیری از این زیبایی؟

خُب چرا دست نگه داشته‌ای لامصب؟
بچکان با مژه‌ات تیری از این زیبایی

تا کسی جراتِ یک نیم نگاهت نکند
نشود خیره به تصویری از این زیبایی

از سرِ دامنه می‌کبکی تا چشمه یِ دشت
خوش‌خرامان چه سرازیری از این زیبایی

بوسه‌یِ تُردِ تو را دل نچشیده شده آب!
وای از چیدنِ انجیری از این زیبایی

چشمهایت عسلی هست و لبانت شکلات
مرضِ قند نمی‌گیری از این زیبایی؟

ما که مُردیم، خودت وَه چه تحمل داری
نه خداییش، نمی‌میری از این زیبایی؟

#شهراد_میدری
دیدگاه ها (۱)

یکنفس بی یاد جانان بر نمیآید مراساعتی بی شور ومستی سرنمیآید ...

بغض خود را بشکن و بی هر بهانه گریه کنشرم را گاهی رها کن! عاش...

یکنفس بی یاد جانان بر نمیآید مراساعتی بی شور ومستی سرنمیآید ...

‍ دلم آشفته آن مایه ناز است هنوزمرغ پر سوخته در پنجه باز است...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط