آمیخته ست نوش تو با نیشخند ها

آمیخته ست نوش تو با نیشخند ها

تا دور باشد از تن بکـــرت گـــزند ها

ای « مه لقا » ی عصر مدرنیته مانده اند

در حل پیـــــچ زلف تــــو اندیشمند هـا

تا چشم بد به تو نرسد دود کرده است

جنگل برای برکه ی چشمت سپند ها

آرش نشسته بین دو ابروت با کمان

بهــــرام زیـر روسری ات با کمند ها

شیرین لب ! از طواف تنت دل نمی کنند

مثل مگس کـــه ازحرم حبــــه قند هـــا

وقتی گل از تمشک لبت باز می شود

افسرده مـــی شوند تمــــــام لوند ها

غزاله ! گاه پشت سرت را نگاه کن

در حسرت تو اند تمـــام سمند ها

« گویند رمز عشق نگویید و نشنوید »

در گوش ما نمی رود این پند مند ها

ما نیز عاشقیم و سرافکنده پیش عقل

این ها همـــه فدای سر قد بلند هـــا
دیدگاه ها (۱)

لمس دستان توراچشم ترم کم دارددلم عمریست که بی روی تو ماتم دا...

من به آرزوهایم ، دل باختم نه به تو تو اصلا وجود نداری که چشم...

چنانم کرده ای عاشق که بی عشق تو ویرانمتویی روحم تویی جانم تو...

”تو“ ..دنیای صدایی ...!آن لحظه که سازِ ..."نفس"ت ....کوک کند...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط