THE NAME
.THE NAME...
میان دو نگاه
PART...
🕔
SEASON...
1⃣
🖤💋...
3:45 p.m:
دخترا بعد از دیدن جاهای مختلف خوابگاه و استراحتی طولانی تو سالن اصلی جمع شده بودن.
و اجوما و اجوشی قوانین خوابگاه رو براشون مرور میکردن که زنگ عمارت به صدا در اومد.
آقای سانگ بلند شد و گفت :
_امروز پسرا باهم برگشتن و شما همه رو با هم ملاقات خواهید کرد.
دخترا سریعا از جاشون بلند شدن و لباساشون رو مرتب کردن و آماده شدن برای دیدار با پسر ها.
اجوما رفت تا در رو باز کنه و پسر ها رو به سالن هدایت کنه.
وقتی پسر ها به سالن رسیدند بعد از سلام واحوال پرسی همه دور هم نشستند و منیجر های سه گروه هم بودند و اجوما درحال پذیرایی بود.
سوفی حروقت نگاهش به برادرش می افتاد نفسش بند میومد.
برای سوفی، نامیرا و هانا این جمع خیلی سنگین و سرد بود.
که نامجون بلند شد و گفت و به سمت سوفی رفت و دستش رو دراز کرد و گفت:
_شما باید مين سوفي ليدر رد شامپاین باشین درسته؟
سوفی از جاش بلند شد و متقابلا به نامجون دست داد و با یه لبخند محو گفت:
_بله و شما هم لیدر افسانه ای کیم نامجون هستین؟ درسته.
نامجون که از خجالت گونه هاش سرخ شده بود گفت:
_اینطوری ها هم نیست اما ممنونم از تعریفت.
و بعد نامجون برگشت و نشست و حالا جمع کمی از فضای سنگینش بیرون اومده بود.
سوفی نفس عمیقی کشید و گفت:
_خیلی خوشحالم که قراره با هنرمندانی مثل شما یکجا زندگی کنم. و من خودم رو موظف میدونم که گروهم رو معرفی کنم.
به هانا اشاره کرد و ادامه داد...
🖤💋...
#ميان_دو_نگاه
@w.h.s.scenario.2025
میان دو نگاه
PART...
🕔
SEASON...
1⃣
🖤💋...
3:45 p.m:
دخترا بعد از دیدن جاهای مختلف خوابگاه و استراحتی طولانی تو سالن اصلی جمع شده بودن.
و اجوما و اجوشی قوانین خوابگاه رو براشون مرور میکردن که زنگ عمارت به صدا در اومد.
آقای سانگ بلند شد و گفت :
_امروز پسرا باهم برگشتن و شما همه رو با هم ملاقات خواهید کرد.
دخترا سریعا از جاشون بلند شدن و لباساشون رو مرتب کردن و آماده شدن برای دیدار با پسر ها.
اجوما رفت تا در رو باز کنه و پسر ها رو به سالن هدایت کنه.
وقتی پسر ها به سالن رسیدند بعد از سلام واحوال پرسی همه دور هم نشستند و منیجر های سه گروه هم بودند و اجوما درحال پذیرایی بود.
سوفی حروقت نگاهش به برادرش می افتاد نفسش بند میومد.
برای سوفی، نامیرا و هانا این جمع خیلی سنگین و سرد بود.
که نامجون بلند شد و گفت و به سمت سوفی رفت و دستش رو دراز کرد و گفت:
_شما باید مين سوفي ليدر رد شامپاین باشین درسته؟
سوفی از جاش بلند شد و متقابلا به نامجون دست داد و با یه لبخند محو گفت:
_بله و شما هم لیدر افسانه ای کیم نامجون هستین؟ درسته.
نامجون که از خجالت گونه هاش سرخ شده بود گفت:
_اینطوری ها هم نیست اما ممنونم از تعریفت.
و بعد نامجون برگشت و نشست و حالا جمع کمی از فضای سنگینش بیرون اومده بود.
سوفی نفس عمیقی کشید و گفت:
_خیلی خوشحالم که قراره با هنرمندانی مثل شما یکجا زندگی کنم. و من خودم رو موظف میدونم که گروهم رو معرفی کنم.
به هانا اشاره کرد و ادامه داد...
🖤💋...
#ميان_دو_نگاه
@w.h.s.scenario.2025
- ۸۶۶
- ۱۷ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط