عضو هشتم

عضو هشتم

اشتباهات پارت یازدهم


سرش که کامل بیهوش شد شایدم مرد
ات: من دیوونم ؟(بلند)
یکی دیگه زدی تو سرش
ات:درست فکر کردی من دیوونم
رفتی سمتش و گردنبندش رو از گردنش کشیدی بیرون
ات:ببخشید ولی من به این نیاز دارم
دستمو کردم تو جیبش و کلید اتاق یونجین رو هم برداشتم
ات:به اینم نیاز دارم
رفتم تو اتاقش که همون موقع در اتاق کوبیده شد بهم
یونجین:فکر کردی من میزارم به همین راحتی در بری؟
پیش پسرا
صبح
خبر: امروز جنازه‌ی سوخته ی مین ات و لی یونجین در خانه شون پیدا شد در ساعت دوازده شب خانه ی انها به دلیل منفجر شدن کپسول گاز آتش میگیره و نمی تونن از اونجا بیان بیرون
تهیونگ:امکان نداره (گریه)
.
.
دوسال بعد

از زبون خودم
تهیونگ؟ همچین آدمی فقط اسمش وجود داشت اما خودش رو دیگه نمی تونستی ببینی
همش تو اتاقش رو تخت خوابیده بود و به عکس دو نفره ی خودش و ات نگاه می کرد
صدای در اومد ولی بازم هیچ تکونی نخورد تا وقتی که در باز شد
جیمین:می خوایم بریم بیرون میای بریم؟
تهیونگ:نه
جیمین:بیا بریم دیگه خوش میگذره
تهیونگ: گفتم نمیام (بلند)
جیمین: باشه
تا جیمین رفت نامجون اومد داخل
نامجون: تهیونگ میای بریم بیرون ؟
تهیونگ:به جیمین گفتم نمیام
نامجون:براچی؟
دیدگاه ها (۳۵)

عضو هشتم اشتباهات پارت دوازدهمتهیونگ:گفتم نمیام دیگه چقدر گی...

عضو هشتماشتباهات پارت سیزدهم ماشین رو روشن کردم و رفتم سمت خ...

عضو هشتم اشتباهات پارت دهم سریع دستمو گذاشتم جلوی دهن جیهوپ ...

عضو هشتماشتباهات پارت نهم از زبون خودم جونگ‌کوک:چتهتهیونگ: ه...

جیمین فیک زندگی پارت ۹۴#

پارت ۳۱ات: تو.... خیلی 😡😨جیمین: من چی 😡ات: هیچی.... ترس.... ...

درخواستی ادامه تک پارتی تهیونگ که تو روز تولدش میبریش خونه ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط