به پادشاهی دو شاهین کوچک هدیه کردند و پادشاه آن دو را به

به پادشاهی دو شاهین کوچک هدیه کردند و پادشاه آن دو را به مربّی پرندگان دربار سپرد تا برای شکار تربیت‌شان کند. پس از چندی مربّی پرندگان گزارش داد که یکی از شاهین‌ها به‌خوبی پرواز می‌کند و تمام آموزش‌ها را فراگرفته‌است . امّا دیگری از همان روز نخست بر شاخه‌ی درخت نشسته و هرگز پرواز نمی‌‌کند. موضوع کنجکاوی او را برانگیخت و دستور داد تا حکیمان دربار چاره‌ای کنند. پس از آن‌که پزشکان و درباریان از چاره‌اندیشی عاجز ماندند ، دستور داد تا در شهر اعلام کنند که هرکس موفّق به درمان شاهین شود ، پاداش شایسته‌ای دریافت خواهد کرد. روز بعد گزارش دادند که شاهین کوچک مانند دیگر پرندگان در باغ پرواز می‌کند. پادشاه کسی را که موفّق به پرواز دادن پرنده شده بود احضار کرد. دهقان ساده‌دلی را به حضورش آوردند. از او پرسید :«چگونه موفّق به انجام این کار شدی؟» دهقان گفت:«بسیار ساده. شاخه‌ی درخت را بریدم ، شاهین فهمید که بال دارد و می‌تواند با آن پرواز کند.»


کدام شاخه‌ها قدرت پرواز و اوج گرفتن را از ما سلب کرده‌اند؟
غرورمان؟
تفکّرات‌ مان؟
تجربیّات‌مان؟
ترسهایمان......؟!
برای اوج گرفتن کافیست آن شاخه را ببریم
دیدگاه ها (۱۱)

***مردی به سرعت و چهارنعل با اسبش می تاخت. اینطور به نظر می ...

درنگاه اول چی میبینین؟هر کسی نظرش رو بده تا جوابش رو بزارم

انسان شناسی خواندم. 7 سال تمام.از 18 سالگی تا 25 سالگی.از رو...

کارل_گوستاو_یونگ "اخلاق بردگی و اخلاق اربابی"کارل گوستاو یون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط