شرابی خوردم از دست عزیز رفته ازدستی

شرابی خوردم از دستِ عزیزِ رفته ازدستی،
نمی دانم چه نوشیدم
که سیرم کرده ازهستی،
خودم مستُ،غزل مستُ،تمام واژه ها مستند،
قلم شوریده ای امشب،عجب اُعجوبه ای هستی!
به ساز من که می رقصی،قیامت می کنی به به ..
چه طوفانی به پا کردی، قلم شاید تو هم مستی؟!؟
زمین مستُ،زمان مستُ،مخاطب مست شعرم شد
بنازم دلبریهایت!
قلم،الحق که تردستی.
فلانی، فرق بسیار است، میان مستی و مستی،
عزیزم خوب دقت کن!
به هر مستی نگو پستی،
تظاهر می کنی اما،
تو هم از دیدِ من مستی،
اگر پاکیزه تر بودی،
به شعرم دل نمی بستی،
خودم مستُ،غزل مستُ، تمام واژه ها مستند،
مخاطب معصیت کردی!
به مشتی مست پيوستي...
دیدگاه ها (۲)

بودن با کسی که دوستش نداری ونبودن باکسی که دوستش دا...

چوپان قصه ی ما دروغگو نبود او تنها بود و از فرط تنهایی فریاد...

- مترسک گریه نکن !تو هم مثل من چوب سادگیت را خوردی !به دار آ...

ﺑﯽ ﺗﻮ ﺯﻣﺴﺘﻮﻧﻢ ﮐﻮﻟﻪ ﺑﺎﺭ ﺣﺮﻑﻣﯿﺮﯾﺰﻩ ﺭﻭ ﺳﺮﻡ ﺩﻭﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﺮﻑﺍﺯ ﻫﺮ ﻃﺮ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط