به من تکیه کن

به من تکیه کن!
من تمام هستی ام را دامنی می کنم تا تو سرت را بر آن بنهی!
تمام روحم را آغوشی می سازم تا تو در آن از هراس بیاسایی!
تمام نیرویی را که در دوست داشتن دارم دستی می کنم تا چهره و گیسویت را نوازش کند!
تمام بودن خود را زانویی میکنم تا بر آن به خواب روی!
خود را, تمام خود را به تو می سپارم!
تا هر چه بخواهی از آن بیاشامی, از آن برگیری, هر چه بخواهی از آن بسازی،
هر گونه بخواهی باشم!
از این لحظه مرا داشته باش...
دیدگاه ها (۱)

ایــن روزهـاآرزوی پنهـــانی ام هــمیــن استیک شـبیهمـــه ی خ...

لطفا این شعر راآهسته بخوانیدرویِ سطرِ آخرِ گریه‌هایشخواب رفت...

صحنه;پارت دوازدهم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط