بیخیالشون شدم و رفتم سمت اسانسور

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂

𝙥𝙖𝙧𝙩²⁶

.....

بیخیالشون شدم و رفتم سمت اسانسور
طبقه ⁵ که اخرین طبقه بود و زدم و رفت بالا......

سریع از اسانسور اومدم بیرون درو باز کردم و رفتم تو سریع لباس ورزشیم و دراوردم و رفتم حموم آخیییششش چه حموم خوبه...

یه حموم ²⁰ دقیقه ای کردم و اومدم بیرون...

لباس پوشیدم و موهامو ازبالا گوجه ای بستم....

و رفتم سروقت لباسم (عکسشو میزارم) که خیسه خیس بود.....

بیخیالش شدم و انداختمش رو صندلی و رفتم سمت تخت خوشبختانه 3تای دیگه ازش داشتم پس نیازی به نگرانی نیس.

بیخیال افکارم شدم و.....

گرفتم خوابیدم.

**

هممون به خط بودیم کناریم سوهیون بود و داشتم باهاش حرف میزدم و دنیز و یون و جیمین اومدن

همه ساکت شدیم

جیمین: خب همتون میدونید 3 روز دیگه روزه ازمونه اسامی کسایی که انتخاب شده رو میخونم اول گروه هکرا

سوک می
نیم چوو
یون چان
سوهیون و..........

ایول سوهیون قبول شد

جیمین: و خب حالا گروه تک تیر اندازا
سئو یون
یو رام
س جین
و.......

صبر کن ببینم پس اسم من چی شمردم ⁹ تا گفت ¹⁰ تا نشد

جیمین داشت میرفت
ا/ت: صبر کن ببینم پس اسم من چرا تو لیست نیست

یکی از پسرا با لحن تحقیر امیزی گفت: اخی دیدی چیشد یعنی هنوز نفهمیدی قبول نشدی دختر جون.


توجهی به حرفش نکردم و منتظر به جیمین نگاه کردم که گفت: درسته که کارت از همه بهتره ولی دختری و تک تیر اندازی فقط به پرتاب تیر نیست وقتی که کسی نباشه خودت باید به خودت کمک کنی و مبارز تن به تن انجام بدی که

ا/ت: من تونستم موقعی که مربی بهم حمله کرد از خودم دفاع کنم

جیمین: اونموقع اونا بهت اسون گرفتن

ا/ت: پس بیا با هم مبارزه کنیم اگه بردم میشم نفر ¹⁰ لیست اما اگه باختم هرچی تو بگی

جیمین: تو داری منو به دوئل دعوت میکنی یعنی انقد به خودت مطمعنی

ا/ت: اره انقد به خودم مطمعنم

جیمین با نیشخند گفت: ببینیمو تعریف کنیم


به سمت رینگ رفتیم روبه روی هم وایسادیم

یون: یه قانون فقط وجود داره اونم اینه که هیچ قانونی نیست همه چی مجازه

گارد گرفتیم

یون داورمون بود
یون: راند ¹ فایت

شروع مرد به حمله کردن منم جا خالی میدادم یه لحظه نگاهی به تایمر انداختم دیدم ¹دقیقه موند اونم از حواس پرتیم استفاده کرد و یه مشت زد تو صورتم

یون: راند اول به نفع جیمین

نگاهی به پسرایی که با نیشخند داشت نگاهم میکردن دارم براتون همتون و ضایع نکنم و اسمم ا/ت نیست
دیدگاه ها (۳)

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩²⁷از رینگ اومدیم بیرون و روی صندلی نشستیم ه...

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩²⁸ یکم مکث کرد بعد گفت: ا/ت این منو اذیت می...

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩²⁵اروم دست یون و گرفت و بلند شد یهو تعادلشو...

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩²⁴که زودتر از اون با پا محکم زدم تو شکمش دس...

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩 ⁵⁵ا/ت: خون خودم رو ریختم که قسم بخورم هیچو...

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩⁵⁶سوهیون: خودم... خودم دیشب ساعت ³ نیم تو ح...

🖤مافیای من🖤

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط