ارمان عشق و نفرت

ارمان عشق و نفرت


پارت 5


صبح شد آت خیلی درد داشت کوک رفت غذا پاستا درست کرد آت بیدار شد

جونگ کوک : بیدار شدی

ات : اهم(با ترس)

جونگ کوک رفت جلو ات همینجور می رفت عقب که آت خورد به دیوار جونگ‌کوک آروم پیشونی آت رو بوسید آت خیلی ترسیده بود

جونگ کوک : بهتری

آت : آره🥺

آت خیلی درد داشت ناگهان بغضش ترکید رفت داخل اتاق درو قفل کرد داشت گریه میکرد

جونگ کوک : آت چی شده است درو باز کن

آت : جونگ کوک نمی خوام فقط بروووو😭😭

جونگ کوک : آت درو باز کن دیگه

آت : باز نمی کنم 😭🥺

جونگ‌کوک: باشه آروم باش

جونگ کوک رفت ات تا شب از اتاقش بیرون نیومد هیچ صدایی هم ازش نمیومد جونگ کوک نگران شد

جونگ کوک : آت درو باز کن دیگه اذیتم نکن

آت درو باز کرد آت بدو بدو رفت بغل جونگ کوک جونگ کوک آت رو محکم بغلش گرفته بود آت رفت نشست روی میز شام خلاصه شام خوردن رفتن تا نگاه فیلم کنن

جونگ کوک : فیلم ترسناک بزارم نمی ترسی

آت: من بترسم عمرا😃

جونگ کوک : باشه 😃

فیلم ترسناک گذاشتیم خیلی ترسناک بود آت ترسیده بود جای اجش که جن میاد آت می ره بغل جونگ کوک

جونگ کوک : مگه نگفتی نمی ترسی

آت : جونگ کوک عوضش کن 🥺

جونگ کوک آت رو بغلش گذاشت گفت من می خوان نگاه کنم تو بغل من باشه

آت: به..اش.ه

جونگ کوک : 🤣🤣

آت : آخه شب کابوس میبینم

جونگ کوک : من پیشتم که از چی می‌ترسی

آت: از تو

جونگ کوک : چرا ؟

آت : چونکه خودت یه پا جنی

جونگ کوک : نشنیدم چی گفتی تکرار کن 😡

آت : هیچی 🥺

جونگ کوک : آفرین

آت : بریم بخوابیم جونگ کوک

جونگ کوک : باشه بریم


مایل به پارت بعد هستین تو کامنتا بگین لطفاً حمایت کنید 🙏💝
دیدگاه ها (۲)

رمان عشق و نفرت پارت۶جونگ کوک : بریم بخوابیم بچه ها بیاین دا...

رمان عشق و نفرت پارت7قبل از اینکه سوار هواپیما شیم رفتیم که ...

خب بچه ها می خوام رمان عشق و نفرت رو ادامه بدم کلا شاید20 پا...

رمان عشق و نفرتپارت4جونگ کوک از شرکت برگشت ات: سلامجونگ کوک ...

رمان عشق و نفرت جنبه ندارید لطفاً نخونیدپارت۸ویو ات : ما رفت...

دوست پسر دمدمی مزاج

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط