بی خیالت سر نکردم بی خیالم سر مکن

بی خیالت سر نکردم، بی خیالم سر مکن
خواب را در چشم های خسته ام باور مکن

اختیارت را به دست باد جادوگر مده
پیش مردم زلف هایت را پریشان تر مکن

امر کن تا بر لب سرخ تو عاشق تر شوم
نامسلمانا! لبم را نهی از منکر مکن

عمر بودن با تو کوتاه است، مثل عمر گل
نازک انداما! گل عمر مرا پرپر مکن

دیدی و چیدی و بوییدی و دور انداختی
آنچه کردی با دل من با دل دیگر مکن

شب گذشت و خواب چشمان تو را از من گرفت
گفتمت عادت به داروهای خواب آور مکن...
دیدگاه ها (۱)

آنکه ابروی تو را ناز و هِلالی کرده استبد رَقَم شعرِ مرا حا...

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏گفته بودی عاشقم هستی،پریشانی چرا!؟وقت دیدارت مرا...

روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیستمنّت خاک درت بر بصری نیست...

می خواستم خراب نگاهش شوم، نشدبیچاره ی دو چشم سیاهش شوم، نشدم...

تا سر زلف پریشان تو چین در چین‌ست زیر هر چینی از آن، جای دل...

تا سر زلف پریشان تو چین در چین‌ست زیر هر چینی از آن، جای دل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط