حرف هاییست که با مشت به دیوار زدم

حرف هاییست که با مشت به دیوار زدم
که نفهمیدی و تا خانه ی تو زار زدم
دیدگاه ها (۵)

این روح خسته هر شب جان کندنش غریزی ستلعنت به این خودآزار سیگ...

اخه زخمی ازت خوردم دل و جونم تو اتیشهمیخوام وایسم روی پاهام ...

سالها در غزلِ خویش دم از یار زدمرفتم و نامِ تو را در همه جا ...

با تو قدم بزند..با تو برقصد.. تو را ببوسد در آغوشت بگیرد.. ب...

••🍀✨••تو آن جوانه ی سبز میان دیوار ترک خورده باش

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط