مرد مغرور دوست داشتنیام

مردِ مغرور دوست داشتنی‌ام؛
این زمستان،
این سوزِ دلچسب،
و این هوایِ نوبرانه،
تنها کنارِ تو با یک فنجان چایِ گرم می‌چسبد
که بنشینیم کنارِ شومینه،و از پشتِ پنجره هوایِ زمستان را تماشا کنیم
تو برایم مولانا بخوانی؛
' ای که در باغِ رخش ره بردی
گل تازه به زمستان بستان '
من،
وجودم لبریز شود از تُ
آسمان ذوق کند
برف ببارد
ما بوسه بکاریم
و دنیا بالایِ سقفِ خانه‌ای که آدم‌هایش ماییم
آهنگِ عشق بنوازد ..
ما برقصیم
و یکی شویم در آغوشِ هم...
#زهرا_مصلح
دیدگاه ها (۷)

نوروز هم به پایان رسید . . .سیزده بدر هم تمام شد ..امیدوارم ...

بعضی وقت ها باید نشنید،باید نپرسید ، باید بذاری بگذره و ندون...

و بی شک من در یکی از شب های همین سالهای جوانی ام... بجای آن ...

درسته...بعضی آهنگا کار ماشین زمان رو انجام میدن و تورو میبرن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط