بعد از دیدنش نتونستم برای عذرخواهی جلو برم فقط به این ف

بعد از دیدنش، نتونستم برای عذرخواهی جلو برم، فقط به این فکر می‌کردم که اگر آدم تمام عمر در مورد خودش اشتباه فکر کنه از کی باید عذرخواهی کنه؟!
.


دهکده زرد/ رمان کوتاه/ انتشارات نقش و نگار / فاروق مظلومی
دیدگاه ها (۵)

حالم را نپرسنگذار دروغ بگویم خوبمخیالت راحت می شودو من تنهات...

اگر اجسام سه ضلعی می توانستند برای خود خدایی تصور کنند...آن ...

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست می رسم با تو به خانه ، ...

عمری بیهوده زیستیم و ندانستیمتمام فراوانی ها ، کاستی بود وتم...

زندگی با خنده ( پلیس مخفی)ویو ساراآروم چشام رو باز کردم تو ی...

ضعیف شده بود. از نظر جسمی هیچ مشکلی نداشت ولی با روح و روان ...

رمان بغلی من پارت۷۲ارسلان: ببرمت دکتر برات آمپول بنویسه دیان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط