چند ماه بعد
چند ماه بعد
ویو آت
با کوک رفتیم بیمارستان تا سونوگرافی برم و جنسیت بچمون مشخص بشه
ات :ارباب
کوک: آت به من نگو ارباب
ات :باشه کوک
کوک: جانم
ات: جنسینش هرچی باشه تو ناراحت نمیشی
کوک: اصلا برام فرق ندارد
ات: مرسی
و پرستار برد تو اتاق سونوگرافی
چند ساعت بعد
پرستار اومد بیرون
پ.ر: دختر خوشگلتون چند ماه بعد بدنیا میاد
کوک :د..دخترههههه (جیغ و ذوق)
پ.ر: بله
کوک: ممنون (ذوق)
ویو آت
فهمیدم دختره که کوک با ذوق اومد تو اتاق
کوک: آت بدو بریم خونه میخوام اتاق دخترم و آماده کنم
ات: باشه حالا خنده
کوک: بدو بریم
و بعد منو بغل کرد و برد سمت ماشین
چند ماه بعد
ویو کوک
ات تو اتاق بود و من داشتم از استرس میمردم که پرستار اومد بیرون
پ.ر: میتونین برین تو
رفتم تو و آت داشت به من نگاه میکرد و یه بچه کیوت کنارش بود رفتم سمتش
کوک ا..این ب..بچه م..منهههه ذوقق
ات اره خنده
کوک اومد و بغلم کرد
کوک آت تو همیشه برده قلبم میمونی هیچ وقت ازادت نمیکنم تو ماله منی
ات میدونم اربابم
پایان
فصل دوم رو بزارم یا نه ولی قراره دارک باشه و بفهمید چرا اون بچه های برده رو آوردم تو فیک
ویو آت
با کوک رفتیم بیمارستان تا سونوگرافی برم و جنسیت بچمون مشخص بشه
ات :ارباب
کوک: آت به من نگو ارباب
ات :باشه کوک
کوک: جانم
ات: جنسینش هرچی باشه تو ناراحت نمیشی
کوک: اصلا برام فرق ندارد
ات: مرسی
و پرستار برد تو اتاق سونوگرافی
چند ساعت بعد
پرستار اومد بیرون
پ.ر: دختر خوشگلتون چند ماه بعد بدنیا میاد
کوک :د..دخترههههه (جیغ و ذوق)
پ.ر: بله
کوک: ممنون (ذوق)
ویو آت
فهمیدم دختره که کوک با ذوق اومد تو اتاق
کوک: آت بدو بریم خونه میخوام اتاق دخترم و آماده کنم
ات: باشه حالا خنده
کوک: بدو بریم
و بعد منو بغل کرد و برد سمت ماشین
چند ماه بعد
ویو کوک
ات تو اتاق بود و من داشتم از استرس میمردم که پرستار اومد بیرون
پ.ر: میتونین برین تو
رفتم تو و آت داشت به من نگاه میکرد و یه بچه کیوت کنارش بود رفتم سمتش
کوک ا..این ب..بچه م..منهههه ذوقق
ات اره خنده
کوک اومد و بغلم کرد
کوک آت تو همیشه برده قلبم میمونی هیچ وقت ازادت نمیکنم تو ماله منی
ات میدونم اربابم
پایان
فصل دوم رو بزارم یا نه ولی قراره دارک باشه و بفهمید چرا اون بچه های برده رو آوردم تو فیک
- ۱۴.۸k
- ۲۴ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط