پارت

پارت :76
ارباب زاده ...


یونجون با خشم دندان هایش را روی هم سایید و با اعصبانیت از جایش بلند شد دوید سمت پیر مرد ...
پیر مرد روی مبل ولو شده بود یونجون لگدی نثار قفسه سینه ای پیر مرد کرد پیرمرد به نفس نفس افتاد و شروع به ناله کردن کرد دستش رو گذاشت روی قفسه سینش نمی تونست نفس بکشه ...
یونجون لگد دیگه ای به مرد زد این دفعه به پایین تنه مرد لگد زد
پاش رو گذاشت روی پایین تنه مرد و محکم پاش رو روی دیک مرد فشار داد جوری که می خواست ناقصش کنه ..
صورت پیر مرد از شدت درد قرمز شد یونجون با خشم غرید

" پس که می خواهی دیکت رو داخلش احساس کنی هوم؟!"

یونجون لگد دیگه ای محکم به پایین تنه ای مرد زد مرد از شدت درد خودش رو انداخت روی زمین و شروع به ناله کردن از شدت درد کرد
یونجون یونجون شروع به لگد زدن به ماهیچه های شکم مرد کرد و پی در پی به شکمش لگد میزد ...
با اعصبانیت گفت

" قبل اینکه بخواهی داخل پسر من دیکت رو احساس کنی برات لهش میکنم مرتیکه اشغال عوضی "

قبل از اینکه یونجون دوباره شروع به زدن مرد کنه در اتاق باز شد و چند نفر ریختن داخل
از دهان مرد خون ریخته بود بیرون و هر لحظه ممکن بود بیهوش بشه ..
سوبین با تعجب به صحنه نگاه کرد و گفت

" یونجون ...چی شده "

یونجون توجه ای بهش نکرد و شروع به لگد زدن به مرد کرد سوبین دوید سمتش و از پشت بغلش کرد و اون رو گرفت تا این کار رو ادامه نده یونجون رو کشید عقب پسر با خشم داد زد

" ولم کن سوبیننن من این عوضی رو میکشم "

سوبین یونجون رو محکم تر گرفت و اون رو از اتاق برد بیرون ...
چند نفر آمدن و اون پیر مرد رو بلند کردن
یونجون اصلا بیخیال مرد نمی شود احساس می کرد هر لحظه ممکنه یرش آتیش بگیره هر بار که حرف های کثیف اون مرد یادش می یومد عصبی میشود ...
بلاخره اونا از شرکت رفتن و نیم ساعتی گذاشته بود ...
سوبین با خشم گفت

" بگو ببینم دقیقاً به خاطر کدوم دلیل فاکی همچین کار کردی ...؟! "




ادامه دارد ...