عشق اجباری پارت ۴(اخر)

____________
*پرش زمانی به ۱ ماه بعد*
ویو تهیونگ
الان از اون اتفاق ۱ ماه میگذره و ا/ت هنوز بیدار نشده امروز دکترا میخواستن وسایل رو بردارن میگن نبضش از حالت اصلی خیلی پایین تره ولی نه من نمیتونم من دوسش دارم
از پنجره داشتم ا/ت رو نگاه میکردم که صدای وسایل بلند شد و دکتر و پرستارا سریع رفتم تو اتاق نه ا/ت تو نباید ترکمون کنی خواهش میکنم
بعد چندمین دکتر اومد
+ا....ا/ت
€غم اخرتون باشه
+ن....نه ا/ت
و دیگه تهیونگ با این عذاب زندگی کرد🥲


میگم حالا بیا پایین جدی بیا مسخره بازی نیست














شوخی کردم یوهاها هاها هاها
+ا....ا/ت
€خانم بهوش اومدن😃
+واقعا*ذوق فرا بنفش*... ممنونم ممنونم میتونم ببینمش؟
€البته
+ا/ت
_تهیونگ
تهیونگ بدون حرفی بغلش کرد و ا/ت هم متقابل بغلش کرد
+معذرت میخوام ا/ت منو ببخش
_واسه چی آخه تو کع کاری نکردی

دیگه به دلیل گشادی خلاصه میگم
اینا کمی حرف زدن و بعدش ا/ت مرخص شد و باهم تا آخر عمر به خوبی زندگی کردن 😊
دیدگاه ها (۲۲)

دکتر قلب من پارت ۱۳

دکتر قلب من پارت ۱۴

عشق اجباری پارت ۳

عشق اجباری پارت ۲

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

love Between the Tides²⁴تهیونگم: خوش گذشتتهیونگ: آره خیلی خو...

love Between the Tides²³م:شما چند وقته همو میشناسید؟ با سرعت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط